حسین رضائی

حسین رضائی روز یازدهم اسفند ماه ۱۳۱۷ برابر با سوم ماه مارس ۱۹۳۹ در تهران چشم به جهان گشود و پس از دوران  تحصیلات ابتدایی و متوسطه  برای ادامه تحصیل به کشور آلمان  رفت. او در دانشگاه گوتنبرگ شهر ماینس نام نویسی کرد و در رشته معدن شناسی ثبت نام نمود،  پس از چند ترم به عنوان رشته دوم تحصیلی در دانشکده علوم سیاسی نیز اسم نویسی نمود.
در همان روزهای اولیه ورود به دانشگاه ماینس به عضویت سازمان دانشجویان ایران مقیم ماینس، که سازمانی تازه تأسیس بود درآمد، و از آن طریق به عضویت در سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) در آمد.
حسین تقریباً در کلیه کنگره‏ ها‏ و سمینارهای فدراسیون آلمان و کنفدراسیون جهانی به صورت ناظر و بیشتر به عنوان نماینده از طرف سازمان شهر ماینس شرکت داشت. در کنگره‏ ی پنجم فدراسیون آلمان در شهر ‏ها‏مبورگ به عنوان دبیر انتشارات و تبلیغات هیئت دبیران فدراسیون آلمان انتخاب شد. پس از آن نیز بارها در کنگره‏ ها‏ی فدراسیونی و کنفدراسیونی به سمت‏ ها‏ی نایب رئیس و ریاست کنگره‏ ها‏ انتخاب می شد. او همچنین در کنگره‏ ی دهم کنفدراسیون در شهر کارلسروهه (۵ تا ۱۵ دی ۱۳۴۸)، به علت عدم موفقیت کنگره در انتخاب هیئت دبیران، به عنوان یکی از مسئولین کنفدراسیون انتخاب شد. او در سال ۱۹۶۹ برای بردن کمک‏ های جمع‏ آوری‏ شده کنفدراسیون در سطح جهانی برای زلزله زدگان خراسان (فردوس و قائن و …) به اتفاق هلدمن ـ وکیل مدافع کنفدراسیون ـ به ایران سفر کرد.
حسین رضائی برای دومین بار در سال ۱۳۴۹ همراه دکتر هلدمن، از طرف «کنفدراسیون» و «سازمان عفو بین‌الملل» به ایران رفت تا شرایط زندانیان سیاسی را بررسی کند که حکومت شاه او را بازداشت و زندانی کرد. رضایی تا سال ۱۳۵۷ مدت ۸ سال در زندان به سر برد و پس از آزادی در آستانه‌ی انقلاب بهمن، به مبارزات مردمی پیوست و تا پایان عمر به آرمان‌های عدالت‌جویانه‌ی خود پای‌بند بود. او می نویسد: همان شب ساواک در هتل اقامت ما -هتل مرمر- با من تلفنی تماس گرفت و  پس از تهدیدات بسیار، پیشنهاد کردند که : “دوـسه نفر زندانی سیاسی را به هتل مرمر می‏ آوریم؛ با آنها گفتگو کنید و به اروپا برگردید. طبیعی بود که من قبول نکنم.
فردای آن شب به وزارت اطلاعات رفتیم و آقای آزمون، یکی از معاونین وزارتخانه با ما به گفتگو نشست و همان پیشنهاد ساواک را عنوان کرد، که باز با مخالفت من روبرو شد. ما هر روز به وزارت اطلاعات می‏ رفتیم و همان گفتگوها و همان مخالفت‏ ها‏ ادامه داشت و شب‏ ها نیز از همان تلفن‏ ها‏… می ‏شد.
بالاخره، در روز دهم اقامت مان ، دو افسر اطلاعات شهربانی به هتل آمدند و گفتند: «به عنوان عناصر نامطلوب برای امنیت کشور باید با اولین پرواز ایران را ترک کنید».
به زنده یاد دکتر هلدمن گفتم از این لحظه به بعد هر آن امکان دستگیری من و اخراج شما وجود دارد. یکی از افسران درهتل نزد دکتر هلدمن ماند و دیگری مرا برای ارائه پاسپورتم به پلیس فرودگاه سوار ماشینش کرد و به سوی فرودگاه حرکت کردیم. نزدیک پانصد متری فرودگاه چند ماشین ساواک، که در تعقیب ما بودند، ماشین را نگه داشتند، مسلحانه بیرون ریختند و مرا دستگیر کردند، در یکی از ماشین‏ ها‏ی خودشان نشاندند و حرکت کردند و به جائی بردند که پس از پرس و جو در آن جا، متوجه شدم که زندان قزل قلعه است. همان شبانه دکتر هلدمن را نیز به فرودگاه برده و از ایران اخراج کرده بودند؛ و بقیه قضایای او را شما بهتر می‏ دانید…. در زندان قزل قلعه بلافاصله توسط یک تیم سه /‏چهار نفره مرا به بازجوئی نشاندند، و همزمان من هم اعلام اعتصاب غذا کردم و… پس از چند ساعت کلیه زندانیان متوجه شدند که نماینده کنفدراسیون دستگیر شده بود. در بند عمومی زندان زنده یاد داریوش فروهر در اسارت بود. پس از چند روز اولیه زندان، خبرهای مربوط به من و کنفدراسیون، و اثر دستگیری من در دانشگاه تهران توسط زنده یاد پروانه فروهر به داریوش و از طریق من می ‏رسید. به زودی در اثر مبارزات سهمگین یاران کنفدراسیونی ام در خارج از ایران و دانشگاه های داخل ایران و گسیل خبرنگاران مطبوعاتی و رادیوـ تلویزیونی کشورهای مختلف برای ملاقات و مصاحبه با من جریان کاملاً دگرگون شد*…….”.
حسین رضائی شنبه اول تیرماه ۱۳۹۲ در تهران درگذشت.
..
*منبع: صفحه ۱۸ از ویژه نامه شانزدهم آذر، به مناسبت یادمان ۵۰ سالگی پایه گذاری
 کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی.





۳