۱۷ سال پیش در دهم آبان ماه روشنک داریوش نویسنده، مترجم، فعال سیاسی چپ و حقوق زنان و عضو فعال کانون نویسندگان ایران، خسته از رنج بیماری؛ بهترک هستی گفت.
روشنک داریوش به سال ۱۳۳۰ در خانوادهای فرهنگی چشم بر جهان گشود. او فرزند پرویز داریوش شاعر، نویسنده و مترجم نامآشنای ایرانیست. یازده سال بیشتر نداشت که بهسبب ازدواج دوبارهی پدرش راهی آلمان و ساکن مدرسهای شبانهروزی در شهر مونیخ شد. در دوران دانشجویی با کنفدراسیون و ایدهها و آرمانهایش همراه شد
و از جمله سالیانی چند در انتشار نشریات کنفدراسیون به زبان آلمانی با این نهاد همکاری کرد.
بعد از انقلاب بیدرنگ به تهران برگشت و جهت پیشبرد آمالش در جبههی دموکراتیک ملی ایران به فعالیت پرداخت و همزمان به همکاری فعالانه و مستمر با نشریهی “زنان” و نیز کوشش در جهت احقاق حقوق و استیفای آزادی زنان جامعه روی آورد.
در ۱۳۶۲ با خلیل رستمخانی؛ پژوهشگر چپ، نویسنده و مترجم ازدواج کرد که ثمرهی این پیوند فرزندشان کاوه است.
او که اعتقاد داشت باید در ایران بماند و به فعالیت و زندگی در ایران ادامه دهد در سالهای آغازین انقلاب و پیش از تعطیلی انستیتو گوته مدتی با این موسسه همکاری داشت و از سال ۱۳۶۰ به بعد نیز به ترجمهی کتابهایی از زبان آلمانی پرداخت و همواره کتابهایی را برمیگزید که با مشکلات جنبش روشنفکری و سیاسی ایران ارتباط مستقیم داشتند.
از جملهی این کتابهاست نخستین ترجمهی او، کتاب «قطره اشکی در اقیانوس». این رمانِ مانس اشپربر بیش از ۱۰۰۰ صفحه داشت و گرداندن آن به فارسی تحسین و تعجب نویسندهی کتاب را برانگیخت و منجر به ایجاد رابطهای دوستانه میان نویسنده و مترجم شد. در این کتاب که هوشمندانه توسط روشنک جهت ارائه به مخاطب فارسیزبان برگزیده شده بود، نویسنده به فعالیت و زندگی آندسته از روشنفکران چپ اروپایی میپردازد که از تشکیلات و سازمانهای سیاسی موجود جدا شده بودند و در عین حفظ اعتقاد به سوسیالیسم به فعالیتهای مستقل خویش ادامه میدادند و همچنان میخواستند هدفشان که زندگی بهتر و آرمانی انسانها بود را دنبال کنند.
روشنک با برخی از نویسندگان ترجمههایش از جمله با لوئیزه رینزه، مانس اشپربر و کته رشایس تماس و نامه نگاری داشت خاصه با مانس اشپربر. اینکا اشپربر، همسر مانس اشپربر در مقالهای که در کتاب «یک زندگی سیاسی» آمده است نوشته : «بیش از هر چیز مکاتباتش با دختر دانشجوی جوانی او را تکان میداد که از آلمان به میهنش بازگشت و هزار صفحه “قطره اشک” را ترجمه کرد».
او در دههی ۶۰ برای انتشار کتابهای مورد نظرش یک بنیاد انتشاراتی در ایران پایهگذاری کرد اما پس از نشر چند کتاب به علت پارهای مسائل از جمله اختلاف نظر با همکاران، ناگزیر از این بنیاد کنارهگیری کرد.
در دههی هفتاد در فعالیتهای کانون نویسندگان ایران شرکت جدی داشت و هموند پرشور جمع مشورتی کانون بود که اساسنامهی پیشنهادی کانون را تدوین میکرد. در این سالها یک بار در میهمانی رایزن فرهنگی سفارت آلمان به همراه چند تن از نویسندگان دستگیر شد و چندین ساعت مورد بازجویی قرار گرفت. یک بار دیگر نیز در سال ۱۳۷۵ بیدرنگ پس از تدوین پیشنویس منشور کانون نویسندگان و امضای آن به همراه ۱۲ نفر دیگر از اعضای کانون بازداشت شدند.
روشنک از ابتدای سال ۲۰۰۰ با بورس انجمن قلم آلمان (PEN) ساکن مونیخ شد و به فعالیتهای فرهنگی خود ادامه داد. پس از کنفرانس برلین در سال ۲۰۰۰ که حکم جلب او هم صادر شدهبود، ناگزیر در آلمان ماند و برای آزادی شوهرش (خلیل رستمخانی) از زندان، به فعالیت پیگیر پرداخت.
سرانجام در شنبهی نخست نوامبر سال ۲۰۰۳، برابر با ۱۰ آبان ۱۳۸۲ در شهر مونیخ آلمان و بهسبب ابتلا به عارضهی تومور مغزی درگذشت.
او در مدت عمر کوتاه خود، هرآنچه برای ترجمه برگزید و به فارسی برگرداند با توجه به ضرورتهای زمانی و فرهنگی دوران معاصر و بهخصوص در ارتباط با جریانهای سیاسی و اجتماعی و روشنفکری ایران بود.
روشنک داریوش بهعنوان یکی از فعالترین اعضای کانون نویسندگان ایران در تاریکترین سالها در جلسات جمع مشورتی کانون بطور مستمر شرکت کرد و برای احیای کانون نویسندگان ایران کوشید.
در مراسم یادبودی که برای روشنک داریوش از سوی کانون نویسندگان ایران در هتل کوثر تهران بهتاریخ جمعه ۳۰ آبان ۱۳۸۲ برگزار شد شماری از اعضای کانون نویسندگان ایران و دوستان و رفقای روشنک از جمله: سیمین بهبهانی، سید علی صالحی، خسرو پارسا، ناصر وثوقی، فرزانه طاهری، محمود دولتآبادی، فریبرز رئیسدانا، جاهد جهانشاهی، علیاکبر معصومبیگی، مهین خدیوی، شهلا لاهیجی و امیرحسن چهلتن حضور داشتند و در یادکرد وی شماری از نامبردگان به ایراد سخنرانی و شعرخوانی و سخنرانی پرداختند.
از ترجمههای اوست :قطره اشکی در اقیانوس (مانس اشپربر)؛ چرخدنده (ژان پل سارتر)؛ مانس اشپربر: یک زندگی سیاسی (هفت گفتگو و سه مقاله)؛ در تبعید (لیون فویشت وانگر)؛ انساندوستی و خشونت (موریس مرلو پونتی)؛ آیات شیطانی (سلمان رشدی)؛ لنا، ماجرای جنگ و داستان ده ما (کته رشایس)؛ قرن من (گونتر گراس).
0
You must be logged in to post a comment.