علیرضا رحمانی شستانی فرزند نورمحمد در سال ۱۳۳۳ در شستان سراوان بلوچستان در خانوادهای با نفوذ بلوچ به دنیا آمد. او فارغالتحصیل و شاگرد اول مدرسه عالی کشاورزی همدان و پس از انقلاب کاندیدای منفرد از شهر سراوان بود.
من و همسرم خانم آنا بلور در اوایل سال ۱۳۵۷ با علیرضا که در ابتدا او را به نام ارشد میشناختیم در شهر بتن روژ مرکز ایالت لوئیزیانا آشنا شدیم و با هم در فعالیتهای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که به نام کنفدراسیون احیاء شهرت داشت فعالیت میکردیم. از جمله با هم برای شرکت در کنگرهی سالیانه فدراسیون به برکلی در کالیفرنیا رفتیم و در آنجا چند سرود اجرا کردیم که ارشد هم از همسرایان ما بود. در اوایل سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشتیم و او هر وقت در تهران بود نزد ما هم میآمد. ارشد از هواداران اتحادیهی کمونیستهای ایران بود؛ ولی چون اتحادیه در بلوچستان دفتری نداشت، اغلب به دفتر هواداران سازمان پیکار سر میزد.علیرضا در بیست اسفند ۱۳۵۹ عازم تهران بود و وقتی از دفتر پیکار بیرون میآید از طرف گروهی پاسداران لاجوردی که در پی اعضا پیکار (بخش منشعب از سازمان مجاهدین) بودند تعقیب و در ترمینال تهران دستگیر میشود. آنطور که من از دوستان مشترک شنیدم بعد از دستگیری با وجود اینکه متوجه اشتباه خود شده بودند او را آزاد نمیکنند ولی به مادرش قول آزادی او را میدهند.
خبر اعدام آقای علیرضا رحمانی شستانی همراه با ١۴ نفر دیگر از جمله محسن فاضل، سعید سلطانپور، شهلا بالاخانپور (طلعت رهنما)، منوچهر اویسی، بهنوش آذریان، طاهره ﺁقاخانی مقدم، محمدعلی عالمزاده حرجندی، سه شنبه ۲ تیر ماه ۱۳۶۰ از رادیو اعلام شد و در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید.