پرویزواعظ زاده مرجانی ( حمید) در یک خانواده متوسط زاده شد. در دبیرستان و دبیرستان شاگردی ممتاز بود. در اوایل دهه چهل به قصد ادامه تحصیل به ایتالیا رفت. در دانشکده معمارى اسم نوشت و طولى نکشید که استاد راهنمایش، استعداد و نبوغ ذهنى او را دریافت و یکى از مهمترین بورس هاى علمى دانشگاه را در اختیارش گذاشت. اما پرویز به رغم این همه استعداد، به رغم آینده درخشانى که در رشته معمارى در انتظارش بود، سودایى دیگر در سر داشت. گوئى مىخواست نه معمار خانه هاى زیبا، که ساختاری سرشار از عدالت براى جامعه ایران باشد. از همان آغاز اقامتش در ایتالیا به کنفدراسیون پیوست. دیرى نپائید که به عنوان نماینده دانشجویان ایتالیا در کنگره دوم کنفدراسیون در دیماه ١٣٣٩ در لندن شرکت کرد. همان زمان در سال ١٣٣٨ پرویز به سازمان انقلابى پیوست و به زودى یکى از رهبران تئوری – سیاسى این سازمان شد. رسم واعظزاده بود که در هر کار خطیرى، خود گام به پیش مى گذاشت و سرمشقى براى دیگران می شد. او در آذر ١٣۴٨ تدارک بازگشت به ایران را خود فراهم ساخت و به زادگاهش تهران برگشت.
در جریان حمله ساواک در آذر ١٣۵۵ به منزل واعظزاده و همسرش معصومه طوافچیان پرویز با شجاعت و از خودگذشتگى دست به مقاومت زد و از این طریق امکان فرار همسرش معصومه را فراهم کرد.
پرویز در حمله پلیس رژیم پهلوى جان باخت.
رفیقى که پرویز را از نزدیک مى شناخت می گوید:”پرویز چو باد صبا بود که بر زندگى می وزید. رزمنده اى خستگى ناپذیر، روشنفکرى خوش فکر و انسانى والامنش بود.
4
You must be logged in to post a comment.