محمود رحیمی

محمود رحیمی در آبادان متولدشد بعد از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل باطریش رفت و در دانشگاه شهر گراتس شروع به تحصیل نمود. از همان بدو ورود باطریش جزو فعالان اتحادیه دانشجویان ایرانی (پرسپولیس) مقیم شهر گراتس ( عضو کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی) شد. او نه تنها از فعالین پر انرژی در سطح مبارزات دانشجویان ایرانی بود بلکه بعدها بسمت عضو جبهه ملی ایران در اروپا (دوره قبل از انقلاب ۵۷) بسیار فعال بود. اوایل سالهای پنجاه خورشیدی بآلمان بشهر کلن رفت تا تحصیلات خود را ادامه بدهد. وی از فعالین دانشجویان ایرانی و خارجی در شهر کلن بود. محمود در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا گشت و در شهر کلن درگذشت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

8

عباس انصاری

عباس انصاری در سال ۱۳۳۳ در تهران متولد شد و برای ادامه تحصیل به آلمان به شهر کلن رفت. عباس به عضویت کنفدراسیون درآمد و برای سازمان دهی دانشجویان به شهر دوسلدورف رفت و بدین خاطر دوستانش او را عباس دوسلدورف می نامیدند. او هم زمان با انقلاب ۵۷ به ایران رفت و به سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر پیوست. عباس در  مرداد ۱۳۶۰ در تهران به دست پاسداران جمهوری اسلامی اعدام شد.

 

 

 

 

1

عباس بنائی

عباس در سال ۱۳۲۷ در تهران متولد شد. او بعد از اتمام دبیرستان برای ادامه تحصیل به آلمان، شهر کلن رفت. در همان جا و از همان زمان ورود به کنفدراسیون جهانی پیوست و یکی از فعالین آن شد. عباس بعد از مطالعه آثار مارکسیستی به گروه انقلابیون مارکسیست- لنینیست، گروه پیکار خلق پیوست. بعد از ادغام این گروه در سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر،  عباس نیز جزو فعالین آن شد. هنگام یورش پاسداران به نیروهای انقلابی عباس نیز دستگیر شد و در مرداد ۱۳۶۰ اعدام گردید.

 

 

 

 

 

 

2

سعید رستم کلایی

سعید در سال ۱۳۳۶ در رشت متولد شد و بعد از اتمام دبیرستان به کشور آلمان (کلن) و سپس به شهر هامبورگ رفت. او در کلن به صفوف کنفدراسیون پیوست و جزو فعالین کنفدراسیون شد.
سعید در سال ۱۳۵۷ به ایران رفت و به عضویت سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در آمد. با هجوم رژیم به نیروهای انقلابی سعید نیز دستگیر شد و در ۱۴-۱۱-۱۳۶۰ در تهران اعدام گردید.

 

 

 

 

0

رضا ستوده

هنوز چند ماهی از انتقال ما به عادل آباد شیراز نگذشته بود که گروهی از زندانیان تبعیدی را از زندان “بد آب وهوا”ی برازجان به شیراز آوردند. در میان این زندانیان آدم پرشور و شرنگی بود……..  بسیار خوش روحیه بود و خنده های بلندش گاه در سراسر راهرو دراز بند چهار می پیچید. رضا بود و خنده¬های از ته دلش. اما در هرحال “خارجِ کشوری” بود و از نظر همه همان صفت ها در مورد او هم صدق می کرد. رضا ستوده، ازاعضای کنفدراسیون، به بمبی متحرک می مانست. آرام و قرار نداشت و به قول فروغ “تن اش به پیله ی تنهایی اش نمی گنجید”. از طرفداران پرشور و َشغَب مبارزه ی مسلحانه بود و آرزو داشت پس از آزادی از زندان هر چه زودتر به جنبش مسلحانه بپیوندد. در تندی رفتار و نفرت از حکومت و “ماجراجویی” فقط می توانم او را با عزیز سرمدی و یکی دو نفر دیگر مقایسه کنم. با این همه، چون کنفدراسیونی بود به دیده ی شک در او می نگریستند.
پس از آزادی از زندان هرگز رضا ستوده را ندیدم، حتی در دوره ی انقلاب که بیش و کم همه را می شد دید. سهراب معینی، از بچه های فدایی و رفیق هم زندانم در زندان شیراز، بعدها تعریف کرد که: “در نخستین روزهای سال ۱۳۶۰ همراه همسر و پسر کوچک ام سوار بر ماشین داشتیم از خیابان کریمخان به طرف میدان ولی عصر می رفتیم. پسرم در صندلی عقب داشت با مسلسلِ اسباب بازیِ پلاستیکی اش بازی می کرد. سر چهار راه حافظ، چراغ راهنمایی قرمز شد و ایستادیم. ناگهان شنیدم کسی می گوید:”پسر جان، حق است آن مسلسل را بابای بی غیرت ات به دست بگیرد، نه تو”. برگشتم دیدم رضا ستوده است که در صندلی عقب اتوموبیلی نشسته و تا مرا دید، دستی تکان داد، خنده سر داد و چراغ سبز شد و در چشم به هم زدنی رفت”.
رضا ستوده را در سال ۱۳۶۳ جمهوری اسلامی اعدام کرد.
اکبر معصوم بیگی

 

 

 

0

احمد شایگان

 احمد شایگان درسال ۱۳۲۰ درتهران متولد شد.  وی درسال ۱۳۳۸ پس ازگرفتن دیپلم ازدبیرستان البرز تهران، برای تحصیل به آمریکا رفت و تا سال ۱۳۵۷ درآمریکا ماند. درآمریکا در رشته ی فیزیک در دانشگاه های نیویورک، بوستون، برکلی و واشنگتن تحصیل کرد و مدتی به تدریس و فعالیت در رشته ی شبیه سازی پرداخت. او از اعضای جبهه ی ملی ایران در آمریکا بود و در این سازمان در سمت های عضو هیأت اجرایی و مسؤول انتشارات فعالیت کرد و به کرات دبیر سازمان های محلی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور شد. یک دوره نیز دبیر سازمان دانشجویان ایرانی درآمریکا و یک دوره در سال ۱۳۵۵ دبیر تشکیلات کنفدراسیون پس از انشعاب شد.
اوازمؤسسان گروه اتحاد کمونیستی بود و بعد از سال ۵۵ از سوی سازمان به لیبی اعزام شد و مسؤولیت رادیوی “میهن پرستان” را  در این کشور به عهده گرفت. این تشکل بعد از انقلاب به سازمان وحدت کمونیستی تغییر نام داد. شایگان همچنان در آن فعال بود. در سال ۱۳۶۰ بازداشت شد و تا سال ۶۴ در زندان ماند. از دیگر فعالیت های او در ایران می توان به تدریس فیزیک در دانشگاه های موسسه ی عالی پارس، خرم آباد، دانشگاه آزاد  واحد کرج و دانشگاه آزاد تهران واحد شمال و تدوین دانشنامه فیزیک اشاره کرد.

 

 

 

 

1

 مهرداد فرجاد آزاد

 مهرداد فرجاد آزاد بعد از اخذ دیپلم برای تحصیل به ایتالیا رفت و آنجا عضو فدارسیون ایتالیا سازمان شهر پادوا شد.مهرداد درایران در یک خانواده سیاسی پا به عرصه جوانی گذاشته و از همان اوان جوانی هوادار حزب توده ایران بود. وی در ایتالیا یکی از فعالین این حزب بود. مهرداد هم زمان با انقلاب بهمن به ایران رفت و در صفوف حزب توده به مبارزه خود ادامه داد. در هجوم مامورین رژیم جمهوری اسلامی به حزب توده در سال ۱۳۶۷ دستگیر و شدیدا شکنجه گردید، حاکمان جمهوری اسلامی زبانش را بریدند تا شعار ندهد و لی این کار رزیلانه نیز از اراده آهنین مهرداد نکاست . رژیم چاره ای ندید جز اینکه او راتیرباران اش کنند.

 

 

 

 

 

 

1

محمود ترابى

محمود ترابى یکى از دبیران فدراسیون دانشجویان ایرانى در آلمان در ٢٣ ژانویه ٢٠١۶ در شهر مونستر درگذشت.
او در سال ١٣١٨ در شهر همدان به دنیا آمد. محمود بعد از اخذ دیپلم در سال ١٣۴٢ براى ادامه تحصیل به آلمان رفت و در شهر گیسن در رشته کشاورزى مدرک مهندسى گرفت. او از بدو ورود به آلمان در مبارزات دانشجوئى فعال بود تا اینکه در سال ١٣٧٣ به عضویت هیئت دبیران فدراسیون آلمان انتخاب شد.  او هم چنین در این سال ها به صفوف سارمان مارکسیستی- لنینستی توفان پیوست.
محمود هم¬زمان با انقلاب به ایران رفت و بعد از دوسال دوباره به علت اختناق حاکم به آلمان برگشت، این¬بار به کارهاى هنرى روى آورد و از این راه گذر زندگى می¬گذراند. تا اینکه مرگ به سراغش آمد و در سال ٢٠١۶ در مونستر درگذشت.

 

 

 

 

0

حسن حقایق

حسن حقایق از اهالى فارس بود. پس از دریافت دیپلم در آبادان در سال ۱۹۷۲ براى ادامه تحصیل به هندوستان رفت. در آنجا به صفوف کنفدراسیون دانشجویان ایرانى پیوست. در سال ۱۹۷۳ به آلمان شهر ماینس رفت و مبارزه¬اش را علیه رژیم شاه آنجا ادامه داد. همان¬جا بود که به سازمان انقلابى حزب توده ایران پیوست و تا زمان انقلاب در شهر ماینس فعال بود.
حسن پس از انقلاب مسئول کتابخانه حزب رنجبران ایران در آبادان بود. بعد از حمله رژیم اسلامى به نیروهاى انقلابى حسن نیز دستگیر و روانه زندان گردید. همسر حسن نیز هم¬زمان دستگیر گردید و چند سالى در زندان ماند و در نتیجه تنها فرزندشان که بدون پدر و مادر مانده بود، تاب تنهائى نیاورد و آن کودک نیز از سر غم جان باخت.
حسن را هنگام دستگیرى  به شدت شکنجه کردند و زیر شکنجه او را کشتند.

 

 

 

 

 

0