بهمن رونقی در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و پس از پایان دوران دبیرستان برای ادامه تحصیل به شهر توبینگن آلمان رفت و از دانشگاه همان شهر در رشته اقتصاد دکترا گرفت. او در آلمان به کنفدراسیون جهانی دانشجویان پیوست و در جریان مبارزه دانشجویی با سازمان انقلابی آشنا شد و به عضویت آن تشکیلات درآمد. مدتی در کارهای فنی و نشریات سازمان در آلمان درگیر بود. در آستانه انقلاب به ایران بازگشت و در جریان حمله جمهوری اسلامی به حزب رنجبران دستگیر و زندانی شد. در ایران علاوه بر فعالیت های تشکیلاتی، در هر فرصتی که به دست می آورد، برای تهیه یک لغتنامه آلمانی/فارسی تلاش کرد و آن را به اتمام رساند. اما بازداشت او توسط مقامات جمهوری اسلامی چاپ این لغتنامه را نامیسر کرد. علت دستگیری اش فعالیت های او در بخش جبهه واحد حزب رنجبران بود که عدالت نام داشت.
خانواده بهمن برای آزادی او از زندان به رشوه متوسل شدند و با یکی از روحانیون قدرتمند آن زمان تماس گرفتند. او وعده کرد که آزادی بهمن را به یک شرط تأمین خواهد کرد. او از بهمن خواست ندامتنامه بنویسد. بهمن حاضر به این کار نشد. نمی خواست آزادی اش را به بهای واگذاشتن اندیشه هایش بخرد و همزمان با اعدام های دسته جمعی سال ۶۷ در زندان گوهرشاد، استوار و سربلند اعدام شد. نیما پرورش در کتاب خود تاریخ اعدام بهمن را نهم شهریورماه ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت اعلام می کند.
حسام روان در دبیرستان به مسائل سیاسی علاقمند شد و برای ادامه تحصیلات به آمریکا رفت و به کنفدراسیون جهانی پیوست. سپس با سازمان انقلابی جزب توده ایران آشنا شد و به آن سازمان پیوست. در آستانه انقلاب به ایران بازگشت و با تشکیل حزب رنجبران، به عضویت آن در آمد.
حسام برای آشنایی با زندگی کارگران و سازماندهی مبارزات آنان در کارخانه نساجی شیراز به کار پرداخت. در جریان حمله جمهوری اسلامی به حزب رنچبران، او که تحت تعقیب بود، موفق شد به کمک کارگران از چنگ پاسداران گریخته و تا مدتی به مبارزه مخفی خود ادامه دهد. در این فاصله او در بوشهر از طریق کار ساختمانی گذران زندگی می کرد.
حسام که در جریان درگیری عشایری شیراز زخمی شده بود، پس از چندی به تهران رفت و به چنگ مأموران رژیم افتاد و به زندان عادل آباد شیراز منتقل شد. حسام روان در هفتم دیماه ۱۳۶۱ اعدام شد.
خسرو صفائى در سال ١٣١۴ در یک خانواده متوسط در سمنان به دنیا آمد. پانزده ساله بود که به سازمان جوانان حزب توده پیوست و به زودی به یکى از کادرهاى برجسته آن تشکیلات بدل شد.
خسرو با تشدید دیکتاتورى در سال ١٣٣٧ براى ادامه تحصیل به ایتالیا رفت و در دانشگاه معمارى ثبت نام نمود. ورود او به ایتالیا، مقارن با زمانى بود که کنفدراسیون دانشجویان ایرانى مراحل تکوین اولیه خود را مى گذراند و صفائى خیلی زود به یکى از عناصر فعال کنفدراسیون تبدیل شد و به عضویت در رهبرى فدراسیون دانشجویان ایرانى در ایتالیا در آمد.
خسرو یکى از پیشگامان و بنیانگذاران سازمان انقلابى بود. صفائى مدت زمانى براى سازماندهى و ارتباط با کارگران ایرانى در شیخ نشین های خلیج فارس به آنجا رفت و در میان کارگران ایرانى زندگى کرد و حاصل کارش بسیج تعدادى از کارگران به سازمانش بود.
خسرو سرانجام در سال ١٣۵٢ براى ادامه مبارزه عازم ایران شد. او در ١۴ اردیبهشت ١٣۵۵ دستگیر و در زیر شکنجه کشته شد. یکى از دوستان نزدیک خسرو می گوید: “خصوصیت خسرو این بود که در جدى ترین وقایع هیچوقت جوانب شوخى و یادآورى جنبه هاى طنزآمیز مسائل روزمره زندگى را فراموش نمى کرد. او قادر بود که در بدترین اوضاع لطیفه هایى در مورد رفتار خود و دیگران پیدا کند و با بیانشان اضطراب همگى را کاهش دهد. ما مرگ را درخود پرورش داده بودیم ولى او زندگى را و این عالی ترین خصوصیت او بود”.
مصطفی صادق از یک خانواده مرفه شاه عبدالعظیمی بود. به همین خاطر دوستانش در آمریکا به او لقب “کینگ عبدالعظیمی” داده بودند. در سال۱۹۶۷ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و از سال ۱۹۷۰ به یکی از فعالین سازمان دانشجویی ایرانی کالیفرنیا بدل شد.
در ۲۶ ژوئن ۱۹۷۰، او به همراه ۴۰ نفر از اعضای کنفدراسیون در اعتراض به دیکتاتوری رژیم شاه و برای حمایت از مبارزات مردم، کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو را اشغال کردند. در کش و قوس همین مبارزات، مصطفی با سازمان انقلابی آشنا و به عضویت آن سازمان در آمد. در آستانه انقلاب به ایران بازگشت و پس از چندی به عضویت حزب رنجبران در آمد.
آنهایی که در جریان مبارزات با او از نزدیک کار کرده بودند، از دوستی و صمیمیت او و نیز از جرأت و جسارتش سخن می گویند. او با یکی از رفقای حزب اش با اتوموبیل از تبریز به تهران می آمد، همراه او می گوید:
در بین راه مصطفی گفت که برادرش در زندان گوهردشت زندانی است و فرصت مناسبی است که در سر راه از او دیداری کنیم. باورم نمی شد که این حرف را جدی می گوید، ما از نظر امنیتی در موقعیت بدی بودیم. به هرحال به گوهردشت رفتیم و تقاضای ملاقات کردیم. نگهبانان به او گفتند که روز پنجشنبه، اجازه ملاقات در کار نیست و باید هفته دیگر بیایید.
مصطفی صادق چندی بعد از این واقعه دستگیر شد. کسانی که او را در زندان دیده بودند، از مقاومتاش در برابر بازجوها و شکنجه گران صحبت می کنند. و بالاخره او را همراه با شماری دیگر از رندانیان تیرباران کردند.
دوران کودکى خرمشاد حق پسند در محیط کوچک منجیل گذشت. وی براى تحصیل در دبیرستان به تهران و بعد از گرفتن دیپلم به ایتالیا رفت و در رشته پزشکى دانشگاه رم شروع به تحصیل کرد. همانجا بود که با افکار کمونیستى آشنا شد. ابتدا به کنفدراسیون و سپس به سازمان انقلابى پیوست. در آستانه انقلاب به ایران بازگشت و به بخش کارگرى سازمان پیوست و در یک کارخانه مشغول به کار شد.
با تشکیل حزب رنجبران به عضویت حزب درآمد و در بخش نظامى حزب فعالیت مى کرد.
در آخرین مراحل فعالیت هاى حزب در ایران، او در دبیرخانه حزب کار می کرد. وظیفه اصلى او نقل و انتقال اعضاى حزب به مناطق امن، پنهان ساختن آنان و یا تدارک انتقال آنان به کردستان یا خارج از کشور بود.
خرم در اواخر بهار ١٣۶١ در نقده دستگیر شد و مدت سه سال در زندان اوین تحت شکنجه قرار گرفت. خرم در پاییز سال ١٣۶۴ در اوین اعدام شد.
فریدون سراج (منوچهر) از فعالین کنفدراسیون در آمریکا بود. او از اعضای اتحادیه کمونیستهای ایران، از مسئولین تشکیلات در خرمشهر و آبادان و معاون نظامی گروه امین اسدی در جنگل بود. فریدون در درگیری نظامی ۱۳ خرداد ۱۳۶۱ زخمی شد. در آبان ۱۳۶۲ همراه با رفیق سوسن امیری دستگیر و در تابستان سال ۶۳ در اوین اعدام شد.
بهمن در سال ۱۳۲۴ در شهر کُرد، در چهار محال بختیاری متولد شد. تحصیلات دبستانی را در شهر کُرد و دبیرستان را در اصفهان گذراند. از سال ۱۳۴۱ در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت و به علت فعالیت سیاسی در سال ۱۳۴۳ از دانشگاه اخراج شد. او اجباراً برای ادامه تحصیل راهی ترکیه گشت. اما آنجا نیز به علت فعالیت سیاسی از طرف پلیس تحت فشار قرار گرفت و در سال ۱۹۶۸ به ایتالیا رفت و آنجا به صفوف کنفدراسیون و همزمان به سازمان انقلابی حزب توده ایران پیوست.
او در اوایل سال ۱۳۵۸، با فراخوان سازمان انقلابی به ایران رفت. پس از تشکیل حزب رنجبران در همان سال به عضویت آن حزب در آمد. بهمن در سال ۱۳۶۰ در اصفهان به وسیله شخصی به نام قیصرآقا دره شوری که عامل مخفی رژیم در اردوی خان های قشقایی بود شناسایی و دستگیر و همانجا اعدام شد.
مهرداد رمضانی پور در سال ۱۳۳۱ در خانوادهای از طبقه متوسط در تهران به دنیا آمد. در دوران دبیرستان به مسائل سیاسی علاقمند شد و برای تحصیل به آلمان و سپس به سوئد رفت. او در جریان ادامه فعالیت های سیاسی، نخست به کنفدراسیون جهانی و سپس به سازمان انقلابی پیوست. مهرداد فعالانه در جریان فعالیت های حزب رنجبران شرکت کرد و در همین ارتباط مدتی به کردستان رفت. پس از آغاز حمله رژیم جمهوری اسلامی به حزب رنجبران بخش اعظم فعالیت های مهرداد در غرب کشور بود. با شدت گرفتن سیاست سرکوب از سوی جمهوری اسلامی، شرایط فعالیت مهرداد هم دشوارتر می شد. اما او کماکان با روحیه ای بی پروا و سرشار از امید وظایف خود را انجام می داد. مهرداد رمضانی پور در جریان حمله رژیم جمهوری اسلامی به حزب رنجبران در چهارم اسفندماه ۱۳۶۱ دستگیر شد. پس از شانزده ماه زندان و شکنجه، سرانجام در اوایل ۱۳۶۳ در زندان اوین به جوخه اعدام شپرده شد.
You must be logged in to post a comment.