علی خرد یار در۱۷ تیر ماه سال ۱۳۵۲ موقعی که کنگره سازمان دانشجویان ایرانی در شیکاگو به پایان رسیده بود و به شهرمحل اقامتش برمی گشت، بر اثر تصادف ماشین شان کشته شد.
برخلاف نام فامیلش نه در یزد که در قزوین متولد شد. یزدی در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمد. ابتدا به عضویت نهضت خداپرستان سوسیالیست درآمد که در دهه ۱۳۲۰ به دنبال پیوند دادن اندیشههای سوسیالیستی با مذهب و به قول خودشان حفظ هویت دینی در جهان مدرن بودند. زمانی که دولت ملی بر اثر کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ساقط شد، ابراهیم یزدی از حامیان نهضت ملی شدن نفت بود و مبارزه با استبداد پهلوی را با پیوستن به جریانات موسوم به ملی- مذهبی آغاز کرد. او که برای ادامه تحصیلاتش در رشته داروسازی به آمریکا رفته بود، به همراه جمعی دیگر از دانشجویان ایرانی پایهگذار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان در خارج از کشور شد؛ جمعیتی که به دنبال شناساندن ماهیت رژیم پهلوی در خارج از کشور بودند..
با اوج گیری مبارزات انقلابی در سالهای ۱۳۵۶ و ۵۷ ابراهیم یزدی هم در متن انقلاب قرار گرفت. همراه خمینی از عراق به فرانسه آمد و در نوفل لوشاتو، دهکدهای کوچک در حومه پاریس که بعدها به واسطه حضور و پیروزی انقلاب اسلامی نامش جهانی شد، ساکن گردید. وی در فرانسه به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی وظیفه ترجمه بیانات خمینی را در مصاحبه با خبرنگاران بهعهده داشت اما گاهی این روند طوری پیش میرفت که در مقام سخنگویی خمینی ظاهر میشد.
در بهمن ۱۳۵۷، ابراهیم یزدی به دستور روحالله خمینی به عضویت نهادی به نام شورای انقلاب اسلامی ایران درآمد. خلخالی ادعا میکند ابراهیم یزدی بازپرس دادگاه انقلاب در زمان محاکمهٔ ژنرالهای ارتش شاهنشاهی ایران بود[ و با آغاز به کار دولت موقت انقلاب به سمت «معاون نخستوزیر در امور انقلاب» برگزیده شد. وی برای مدتی به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان منصوب شد و پس از استعفای کریم سنجابی از وزارت امور خارجه ایران، به عنوان «وزیر امور خارجه دولت موقت انقلاب» معرفی شد. در دوران وزارت او، ایران از پیمان سنتو خارج شد و سپس به جنبش غیرمتعهدها پیوست. در فاصله کوتاهی پس از آغاز بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا، دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان در اعتراض به ناتوانی دولت و کنترل گروههای خودسر استعفا داد. وی سپس در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد، اما پس از آن، صلاحیتاش برای نامزدی در انتخابات دورههای بعدی مجلس شورای اسلامی، توسط شورای نگهبان قانون اساسی، ظاهراً با استناد به اظهارات سید روحالله خمینی علیه نهضت آزادی، رد شد. ابراهیم یزدی، در جلد سوم کتاب خاطراتش، در صفحه ۷۳۷ در نامهای به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۶۹ خطاب به احمد خمینی نوشته: «شما خوب میدانید که «برنامهٔ سیاسی و اجرایی» آقای خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقیح نمودند، که بعدها بر طبق آن شورای انقلاب و دولت موقت… تأسیس گردید. شما به کسی این اتهامات پوچ و بیاساس را زدهاید که طراح و مؤسس سپاه پاسداران بودهاست، طراح و مبتکر «روز قدس» بودهاست، طراح اصلی و اولیه برخی دیگر از نهادهای انقلاب بودهاست». وی در دی ماه سال ۱۳۹۵ قصد داشت برای انجام عمل جراحی به آمریکا سفر کند اما برای وی ویزا صادر نشد و در شهر ازمیر ترکیه تحت عمل جراحی قرار گرفت و در نهایت هم در شامگاه یکشنبه ۶ شهریور درگذشت.
محمود جلایر در اول فروردین ماه ۱۳۱۴ متولد شد. بعد از اتمام دوره دبیرستان برای ادامه تحصیل به هامبورگ رفت و در رشته شیمی موفق به دریافت لیسانس شد. او در هامبورگ عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان شد و همزمان به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و به سازمان انقلابی پیوست. او در تاریخ ۱۳۴۵ به ایران رفت و همراه عده ای به تاریخ ۱۳۴۶ سازمان “رهائی بخش خلق های ایران” را پایه گذاری نمود. او در سرقت بانک ایران و انگلیس در ۲۳ تیرماه ۱۳۴۸ و اقدام به گروگان گیری سفیر آمریکا (مک آرتور)، در ایران در ۹ آذرماه ۱۳۴۹ شرکت داشت. در آذر ۱۳۵۰ زمانی که افراد سازمان رهائی بخش دستگیر شدند او هم به دام ساواک افتاد. محمود در سال ۱۳۵۶ با فشار ساواک با نوشتن اعتراف نامه ای از زندان آزاد گردید. محمود جلایر در تاریخ ۲۱ اسفند ماه ۱۳۹۵ در ایران درگذشت.
ابوالفضل (ابول) در اوایل ۱۹۷۰ بعد از اخذ دیپلم به اطریش رفت. همان موقع که وارد شهر گراتز شد، به صفوف کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی پیوست. ابول در خانواده ای مرفه ارتشی بدنیا آمد. او بعد از آموزش زبان آلمانی در اطریش به آلمان رفت و در شهر کلن در دانشگده صنعتی ثبت نام نمود و از آن دانشگاه با مدرک مهندسی فارغ اتحصیل شد. او در طول اقامتش در کلن در تمامی فعالیت های کنفدراسیون با تمام نیرو شرکت و حضوری مداوم داشت. ابول انسانی خون گرم مهربان و بسیار جدی بود. او در بحث های آن دوران که گاهی کنترل بحث ها از دست در می رفت، بسیارمتین و سنجیده به مخالفان نظری بر خورد می کرد و هیچ وقت به قول معروف از کوره در نمی رفت.
کیومرث در اواسط ۱۹۷۰ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در شهر کلن به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی جذب شد. او از طرفداران جبهه ملی و راه مصدق بود. هر جا در آلمان مبارزه ای علیه رژیم شاه بود، کیومرث نیز آنجا حضوری فعال داشت، در تظاهرات های خیابانی، در اعتصابات، در جشن های واحد کلن و جمع آوری کمک مالی به کنفدراسیون کوشا بود.
کیومرث در سال ۲۰۱۶ در اثر مبتلا به بیماری سرطان در کلن درگذشت.
رضا جهت ادامه تحصیل به آلمان رفت و در شهر کلن به صفوف کنفدراسیون پیوست. او از طرفداران جبهه ملی ایران در خارج از کشور بود. رضا از سال های ۱۹۷۵ تا انقلاب بهمن ۵۷ در فعالیت های واحد کنفدراسیون کلن فعال بود.
مسعوده در آلمان در رشتههای داروسازی و جامعهشناسی فارغالتحصیل شد. او هنگامی که دانشجو بود به کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایران پیوست و از فعالین این سازمان بود و سالها در رابطه با حقوق شهروندی زنان مبارزه کرد. او پیش از انقلاب با “گروه کارگر” و پس از انقلاب با “اتحاد چپ” همکاری داشت. مسعوده غلام آزاد دوره ای نیز بعد از انشعاب در کنقدراسیون دبیر یکی از آن بخش های کنفدراسیون بود. مسعوده انسانی آزادی خواه، مهربان، از خودگذشته و با پشتکار بود.
حسین درسال ۱۹۵۲ در شهر اهواز متولد شد و در سال ۱۹۷۰ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. او لیسانس خود را در رشته مهندسی هوا فضائی از دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس دریافت کرد. حسین از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۷ در کنفدراسیون دانشجویان ایران فعال بود و گرایش به سازمان مجاهدین خلق ایران داشت. او مسئولیت تشکیلاتی این سازمان را در منطقه جنوب کالیفرنیا بر عهده داشت. همزمان با انقلاب به ایران رفت و به کار نویسندگی و انتشاراتی روی آورد. به دنبال خروج بنی صدر و رجوی از ایران حسین دستگیر شد و به اتهام سازمان دهی این خروج در زندان اوین زیر شکنجه قرار گرفت و در سپتامبر ۱۹۸۱ زیر شکنجه جان سپرد. حسین مشاور سیاسی بنی صدر بود.
سیروس آرِینپور در سال ۱۳۱۷ در ایران زاده شد برای ادامه تحصیل به اتریش رفت. او در رشته اقتصاد و جامعه شناسی دانشگاه را به پایان رساند و دوباره به ایران بازگشت و با سازمان برنامه و بودجه شروع به همکاری نمود. او در دوران تحصیل در اتریش با داشتن گرایشات ملی به صفوف کنفدراسیون پیوسته با آن همکاری فعال نمود.
وی علاوه بر کار و فعالیت در حوزه اقتصاد و سیاست، شاعری با ذوق و ترانه سرایی مردمی بود. از جمله ترانه های ماندگار او “بارون بارونه” است که توسط ویگن اجرا شد.
در سال ۱۳۸۰ زمانی که فشارهای سیاسی برای وی در ایران جمهوری اسلامی تحمل ناپذیر گشت، دوباره تن به مهاجرت داد و در فرانسه مقیم شد.
از او ترجمه های زیادی به یادگار مانده که معروفترین آنها “روشنگری چیست” اثر امانوئل کانت فیلسوف نامی آلمانی است.
سیروس آرینپور در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۱ درگذشت.
بهمن کریمی متولد ۱۰ اکتبر ۱۹۳۶، در ۸۱ سالگی در ۷ مه ۲۰۱۸ پس از ده ها سال ناخوشی بدرود حیات گفت. او که از خانواده ی زحمتکش برای تحصیل به خارج آمده بود در وفاداری به خواست های این طبقه در جنبش دانشجوئی کنفدراسیون شرکت کرد و درتمام فعالیت های کنفدراسیون شرکت فعال داشت. او بزودی به عضویت سازمان انقلابی درآمد و به فعالیت ثمربخشی پرداخت. زمانی که کمیته از زندان تا تبعید وظیفه برگزاری جلسه برلین را به عهده هواداران سازمان انقلابی گذاشتند، بهمن جزو کمیته بر گذار کنندگان این جلسه بود.
در چند دهه ی اخیر به علت تسلط به زبان آلمانی، به کار در کمک به نیاز مهاجران ایران در تهیه ی مدارک و خواست های قضائی پرداخت و به دلیل سلامتی شکننده اش تا آنجا که توان داشت به این کار ادامه داد و پیوندش با حزب رنجبران را کماکان حفظ نمود.
چه شکوهمند است روحیه ی وفاداری به آرمان خدمت به خلق و کمونیسم این رفیق طی بیش از ۵۰ سال از زندگیش پایدار ماند و باید از آن آموخت. انسان نه بر اساس صرفا کم توان و یا پرتوان بودن بلکه به خاطر مبارز ماندن و ادامه دادن تلاش درخدمت رهائی کارگران و زحمتکشان ارزشمند و قابل تقدیر است که بهمن از خانواده زحمتکش خویش نیز آموخته بود.
You must be logged in to post a comment.