پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مُردنیست
فریدون هوشیارنژاد (فری) در ۲۳ جولای ۱۹۴۴ در تهران به دنیا آمد. در اوائل دهه ۱۹۶۰ برای ادامه تحصیلات راهی آلمان شد و در شهر کیل اقامت گزید. بعد از آموزش زبان آلمانی، در دانشگاه کیل در رشته اقتصاد نامنویسی کرد و از همانجا مدرک لیسانس خود را دریافت نمود.
این سالها مقارن است با رشد و گسترش جنبش چپ دانشجویی ایران و اروپا. فریدون در بطن این حوادث رشد کرد و آبدیده شد. با مطالعهی متون مارکسیستی به کنفدراسیون وسازمان انقلابی پیوست. فریدون در مدتی کوتاه توانست زبان کشور میزبانش را به خوبی فراگیرد و مطالعات خود را با این زبانژرفا بخشد.
فریدون هوشیارنژاد اغلب به عنوان نماینده کنفدراسیون در نشست احزاب و سازمانهای چپ آلمانی شرکت میکرد و مورد احترام همه آنها بود. فریدون بعد از انشعاب در کنفدراسیون به سال ۱۹۷۷ در اولین کنگره “سیس” در هامبورگ به عنوان دبیر انتشارات آن انتخاب شد و به شهر کلن نقل مکان کرده، در آنجا در یک مدرسه خصوصی به تدریس مشغول شد. او از همان زمان اغلب کارهای نوشتاری، صفحهبندی و صفحهآرایی “شانزدهم آذر”، ارگان این سازمان را عهدهدار بود. فریدون در حین این فعالیتها تز دکترای خود را با عنوان “سرمایه داری در ایران”نوشت و موفق به اخذ دکترای در اقتصاد شد.
فری انسانی دقیق، باهوش، نکتهسنج بود؛ با خندهای که همیشه بر چهرهاش دیده میشد. بر خلاف رسم آن دوره در میان چپهای ایران، همیشه شیک لباس میپوشید و مرتب بود. در یک جمله میتوان گفت؛ فری از لون دیگری بود. چه در سرمای زیر صفر و چه گرمای شدید بالای صفر، او همه را با شور و شوق جوانی پذیرا میشد. خندههایش سریع به دیگران منتقل میشد و همه را شاد میکرد.
فریدون وقتی اوائل دهه ۱۹۹۰ به بیماری سرطان مبتلا شد، مرض سرطان را هم با خندههای همیشگیاش به تمسخر میگرفت. حدود ۳۰ سال با این بیماری دست و پنجه نرم کرد و روحیه پرنشاط خود را از دست نداد و سرانجام در ۲۵ ماه مای ۲۰۰۹ در شهر کلن درگذشت.
بر روی سنگ قبرش به خواست خودش، این شعر فروغ فرخزاد نوشته شده است: “پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است.”
سیاوش قبادی در سال ۱۳۲۵ شمال ایران؟ به دنیا آمد. دبستان و دبیرستان را در سال ؟ در ؟ به پایان رساند. در سال ۱۹۷۲ جهت ادامه تحصیا به آلمان شهر کلن رفت. بعد از یاد گیری زبان آلمانی در مهندسی عکاسی و فیلم برداری در همین شهر ثبت نام نمود. سیاوش بقول دوستانس سیا در سال ۱۹۷۶ بعنوان لیسانس عکاسی و فیلم بردار فاغ التحصیل شد.او به عنوان فیلم بردار در شرکت های خصوصی و هم چنین در تلویزیون دولتی کلن و.د.ر کار کرد.
سیا از روز ورود به کلن وارد صفوف کنفدراسیو شد و در بخش کارهای امدادی به دانشجویان تازه وارد شهر همیشه فعالیت میکرد.و این حس همدردی و یاری به دیگران را تا آخرین روزهای زندگی اش.از دست نداد. میدانیم که سیا در کمک رسانی به پناهنده های دور و برش از تهیه لباس گرفته تا رساندن غذا بطور منظم درارتباط بود. او که این اواخر خود را نیمه باز نشسته کرده بود وقت های بیکاری اش را در کمک رسانی کسانی که به کمک او احتیاج داشتند صرف میکرد.
سیا ذوق هنری فوق العاده داشت .او علاوه بر هنر فیلم برداری و عکاسی در جشنهای کنفدراسیون چه جشن های نو روزی یا مهرگان و غیری در تنظیم و تهیه بخش هنری این جشنها حضوری مشخص داشت. دکلمه های سیا به خصوص شعر >مادر> هنوز در زهن دوستانش جاودانه است.
متاسفانه سیا زود از میان دوستانس رفت نه حق اش بود و نه وقتش. او در تاریخ ۲۰۱۹ در نزدیک های شهر کلن هنگام ورزش ایست قلبی پیدا می کند و در جا فوت می کند.
زینت کریم طهماسبی در۱۷ تیر ماه سال ۱۳۵۲ موقعی که کنگره سازمان دانشجویان ایرانی در شیکاگو به پایان رسیده بود و به شهرمحل اقامتش برمی گشت، بر اثر تصادف ماشین شان کشته شد.
علی خرد یار در۱۷ تیر ماه سال ۱۳۵۲ موقعی که کنگره سازمان دانشجویان ایرانی در شیکاگو به پایان رسیده بود و به شهرمحل اقامتش برمی گشت، بر اثر تصادف ماشین شان کشته شد.
برخلاف نام فامیلش نه در یزد که در قزوین متولد شد. یزدی در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمد. ابتدا به عضویت نهضت خداپرستان سوسیالیست درآمد که در دهه ۱۳۲۰ به دنبال پیوند دادن اندیشههای سوسیالیستی با مذهب و به قول خودشان حفظ هویت دینی در جهان مدرن بودند. زمانی که دولت ملی بر اثر کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ساقط شد، ابراهیم یزدی از حامیان نهضت ملی شدن نفت بود و مبارزه با استبداد پهلوی را با پیوستن به جریانات موسوم به ملی- مذهبی آغاز کرد. او که برای ادامه تحصیلاتش در رشته داروسازی به آمریکا رفته بود، به همراه جمعی دیگر از دانشجویان ایرانی پایهگذار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان در خارج از کشور شد؛ جمعیتی که به دنبال شناساندن ماهیت رژیم پهلوی در خارج از کشور بودند..
با اوج گیری مبارزات انقلابی در سالهای ۱۳۵۶ و ۵۷ ابراهیم یزدی هم در متن انقلاب قرار گرفت. همراه خمینی از عراق به فرانسه آمد و در نوفل لوشاتو، دهکدهای کوچک در حومه پاریس که بعدها به واسطه حضور و پیروزی انقلاب اسلامی نامش جهانی شد، ساکن گردید. وی در فرانسه به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی وظیفه ترجمه بیانات خمینی را در مصاحبه با خبرنگاران بهعهده داشت اما گاهی این روند طوری پیش میرفت که در مقام سخنگویی خمینی ظاهر میشد.
در بهمن ۱۳۵۷، ابراهیم یزدی به دستور روحالله خمینی به عضویت نهادی به نام شورای انقلاب اسلامی ایران درآمد. خلخالی ادعا میکند ابراهیم یزدی بازپرس دادگاه انقلاب در زمان محاکمهٔ ژنرالهای ارتش شاهنشاهی ایران بود[ و با آغاز به کار دولت موقت انقلاب به سمت «معاون نخستوزیر در امور انقلاب» برگزیده شد. وی برای مدتی به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان منصوب شد و پس از استعفای کریم سنجابی از وزارت امور خارجه ایران، به عنوان «وزیر امور خارجه دولت موقت انقلاب» معرفی شد. در دوران وزارت او، ایران از پیمان سنتو خارج شد و سپس به جنبش غیرمتعهدها پیوست. در فاصله کوتاهی پس از آغاز بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا، دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان در اعتراض به ناتوانی دولت و کنترل گروههای خودسر استعفا داد. وی سپس در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد، اما پس از آن، صلاحیتاش برای نامزدی در انتخابات دورههای بعدی مجلس شورای اسلامی، توسط شورای نگهبان قانون اساسی، ظاهراً با استناد به اظهارات سید روحالله خمینی علیه نهضت آزادی، رد شد. ابراهیم یزدی، در جلد سوم کتاب خاطراتش، در صفحه ۷۳۷ در نامهای به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۶۹ خطاب به احمد خمینی نوشته: «شما خوب میدانید که «برنامهٔ سیاسی و اجرایی» آقای خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقیح نمودند، که بعدها بر طبق آن شورای انقلاب و دولت موقت… تأسیس گردید. شما به کسی این اتهامات پوچ و بیاساس را زدهاید که طراح و مؤسس سپاه پاسداران بودهاست، طراح و مبتکر «روز قدس» بودهاست، طراح اصلی و اولیه برخی دیگر از نهادهای انقلاب بودهاست». وی در دی ماه سال ۱۳۹۵ قصد داشت برای انجام عمل جراحی به آمریکا سفر کند اما برای وی ویزا صادر نشد و در شهر ازمیر ترکیه تحت عمل جراحی قرار گرفت و در نهایت هم در شامگاه یکشنبه ۶ شهریور درگذشت.
محمود جلایر در اول فروردین ماه ۱۳۱۴ متولد شد. بعد از اتمام دوره دبیرستان برای ادامه تحصیل به هامبورگ رفت و در رشته شیمی موفق به دریافت لیسانس شد. او در هامبورگ عضو کنفدراسیون جهانی دانشجویان شد و همزمان به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و به سازمان انقلابی پیوست. او در تاریخ ۱۳۴۵ به ایران رفت و همراه عده ای به تاریخ ۱۳۴۶ سازمان “رهائی بخش خلق های ایران” را پایه گذاری نمود. او در سرقت بانک ایران و انگلیس در ۲۳ تیرماه ۱۳۴۸ و اقدام به گروگان گیری سفیر آمریکا (مک آرتور)، در ایران در ۹ آذرماه ۱۳۴۹ شرکت داشت. در آذر ۱۳۵۰ زمانی که افراد سازمان رهائی بخش دستگیر شدند او هم به دام ساواک افتاد. محمود در سال ۱۳۵۶ با فشار ساواک با نوشتن اعتراف نامه ای از زندان آزاد گردید. محمود جلایر در تاریخ ۲۱ اسفند ماه ۱۳۹۵ در ایران درگذشت.
ابوالفضل (ابول) در اوایل ۱۹۷۰ بعد از اخذ دیپلم به اطریش رفت. همان موقع که وارد شهر گراتز شد، به صفوف کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی پیوست. ابول در خانواده ای مرفه ارتشی بدنیا آمد. او بعد از آموزش زبان آلمانی در اطریش به آلمان رفت و در شهر کلن در دانشگده صنعتی ثبت نام نمود و از آن دانشگاه با مدرک مهندسی فارغ اتحصیل شد. او در طول اقامتش در کلن در تمامی فعالیت های کنفدراسیون با تمام نیرو شرکت و حضوری مداوم داشت. ابول انسانی خون گرم مهربان و بسیار جدی بود. او در بحث های آن دوران که گاهی کنترل بحث ها از دست در می رفت، بسیارمتین و سنجیده به مخالفان نظری بر خورد می کرد و هیچ وقت به قول معروف از کوره در نمی رفت.
کیومرث در اواسط ۱۹۷۰ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در شهر کلن به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی جذب شد. او از طرفداران جبهه ملی و راه مصدق بود. هر جا در آلمان مبارزه ای علیه رژیم شاه بود، کیومرث نیز آنجا حضوری فعال داشت، در تظاهرات های خیابانی، در اعتصابات، در جشن های واحد کلن و جمع آوری کمک مالی به کنفدراسیون کوشا بود.
کیومرث در سال ۲۰۱۶ در اثر مبتلا به بیماری سرطان در کلن درگذشت.
رضا جهت ادامه تحصیل به آلمان رفت و در شهر کلن به صفوف کنفدراسیون پیوست. او از طرفداران جبهه ملی ایران در خارج از کشور بود. رضا از سال های ۱۹۷۵ تا انقلاب بهمن ۵۷ در فعالیت های واحد کنفدراسیون کلن فعال بود.
مسعوده در آلمان در رشتههای داروسازی و جامعهشناسی فارغالتحصیل شد. او هنگامی که دانشجو بود به کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایران پیوست و از فعالین این سازمان بود و سالها در رابطه با حقوق شهروندی زنان مبارزه کرد. او پیش از انقلاب با “گروه کارگر” و پس از انقلاب با “اتحاد چپ” همکاری داشت. مسعوده غلام آزاد دوره ای نیز بعد از انشعاب در کنقدراسیون دبیر یکی از آن بخش های کنفدراسیون بود. مسعوده انسانی آزادی خواه، مهربان، از خودگذشته و با پشتکار بود.
You must be logged in to post a comment.