مهرداد بهار

مهرداد بهار در ١٠ مهرماه ١٣٠٨ در خانواده ملک¬الشعرا بهار در تهران متولد شد. پس از اخذ دیپلم از دبیرستان البرز به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسى به تحصیل پرداخت. از همان زمان به طور جدى وارد فعالیت¬هاى سیاسى شد و از دانشجویان مبارز و فعال سیاسى دانشکده ادبیات به شمار مى¬آمد. از سال ١٣٣٢ تا ١٣٣۴ به علت فعالیت سیاسى دستگیر و در زندان¬هاى قصر، فلک¬الا¬فلاک و قزل¬قلعه به سر برد. پس از پایان دوره حبس دوباره به دانشگاه رفت و در سال ١٣٣۶ دوره کارشناسى زبان و ادبیات فارسى را به پایان رساند. در زمستان ١٣٣٧ براى ادامه تحصیل به لندن رفت و در پائیز ١٣٣٨ در مدرسه زبان¬هاى شرقى و آفریقائى دانشگاه لندن به مطالعه و پژوهش پرداخت. دوره فوق لیسانس¬اش را در رشته “مطالعات کهن و میانه ایرانى” در سال ١٣۴٢ به پایان برد.
بهار در حین تحصیل در انگلستان جزو مؤسسان کنفدراسیون دانشجویان ایرانى در خارج از کشور بود. او در کنگره دوم کنفدراسیون در لندن (١۶-١٩ دی¬ماه ١٣٣٩) همراه با منوچهر ثابتیان، ژیلا سیاسى،حمید عنایت و محسن رضوانى رهبرى این تشکیلات را به عهده گرفت. این امر بعدها باعث اخراج او از حزب توده که از دوران دانش¬آموزى به آن پیوسته بود، شد. بعدها جزو هواداران خلیل ملکی قرار گرفت و سرانجام از فعالیت¬هاى سیاسى کناره گرفت. در سال ١٣۴۵ با استخدام او در دانشگاه مخالفت شد و بهار براى امرار معاش در بانک مرکزى به صورت مأمور به خدمت درآمد.
بهار در شمار ایران¬شناسانى است که با نگاهى نو به تاریخ و فرهنگ و اساطیر ایرانى نگریسته¬اند. از بهار کتاب¬ها و آثار گرانبهائى بر جاى مانده که گنجینه گرانبهائى از ادبیات و تاریخ ایران است.
مهرداد بهار در تاریخ ٢٢ آبان¬ماه ١٣٧۶ درگذشت.
۳

فرامرز وزیری

فرامرز در سال ١٣٢۴ در یک خانواده فرهنگى در تهران زاده شد. او دیپلمش را از دبیرستان البرز گرفت و در مبارزات دانش­ آموزى همان سال­ ها شرکت فعال داشت. بعد از چندى فرامرز براى ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه شهر میشیگان ثبت نام نمود. پس از چندى دانشگاه را عوض کرد و به دانشگاه کالیفرنیا رفت و در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت. بعد از ۶ سال موفق به اخذ مدرک فوق­ لیسانس شد. فرامرز به خاطر تجارب مبارزاتى و توانائى و استعدادی که داشت به زودى از فعالین کنفدراسیون دانشجویان ایرانى شد. او در شانزدهمین کنگره آمریکا در سال ١۹۶٨ به سمت دبیرى آن سازمان در آمد. فرامرز مسئول انتشارات بود. در کنار این فعالیت­ ها او هر روز آشنائى خود را ازمسائل مارکسیستى عمیق­ تر می­ کرد و چندى بعد به عضویت سازمان انقلابى در آمریکا در آمد. می­ گویند فرامرز در عالم تئوریک زندگى می­ کرد. فرامرز قدرت عجیبى در مطالعه و جمع­بندى مطالعات به صورت نوشته داشت. وزیرى صرفه­ جو بود و اغلب با نان،پنیر،پیازوماست زندگى می­ کرد. کسانى که از نزدیک با او زندگى  و کار می­ کردند، تحت تأثیر فروتنى، إیمان تزلزل ناپذیر و خلاقیت و انضباط فکرى او قرار می­ گرفتند.

با تشکیل حزب رنجبران فرامرز عضو دفتر سیاسى و سردبیر ارگان حزب “رنجبر” شد. او قبلاً نیز در دوره سازمان انقلابى مسئول نشریه “ستاره سرخ” بود. توانائى نوشتاری او حیرت­ انگیز و بى­ نظیر بود.

فرامرز در ۱۷ خرداد ١٣۶٣ دستگیر و در پائیز ١٣۶۴ اعدام گردید.

 

 
۴

مرتضی نهالبار

مرتضی در شهر تبریز به دنیا آمد. او برای ادامه تحصیل عازم ترکیه شد. در استانبول به مبارزه سیاسی روی آورد و به صفوف کنفدراسیون پیوست. مرتضی در مبارزات دانشجویی در استانبول همواره در صف اول مبارزه شرکت داشت. در همان سال­ ها بود که به سازمان انقلابی پیوست.
در آستانه­ ی انقلاب، مرتضی در کنار شمار کثیری از هم­رزمانش در سازمان انقلابی به ایران رفت و در مبارزات انقلابی مردم شرکت کرد. اما پس از چندی، در سال ۱۳۶۱، به عنوان عضو حزب رنجبران در تهران دستگیر و به زندان تبریز فرستاده شد. مرتضی در جریان شورش و اعتصاب غذای زندان شرکت کرد و جانش را در این راه گذاشت. پاسداران برای سرکوب اعتصاب به جان زندانیان افتادند و آنچنان با ضربه قنداق تفنگ بر سرش کوبیدند که جان باخت.

 

 

 

 

0

مرتضی مهین

مرتضى در سال ١٣٢٠ در تبریز زاده شد. دبستان و دبیرستان را در تبریز به پایان رساند و همانجا در حرکت­ ها و بحث­ های سیاسى روز فعال شد. در سال  ۱۹۶۶ براى ادامه تحصیل به ترکیه رفت و در دانشگاه استانبول ثبت نام نمود. آن موقع رشد جنبش دانشجوئى  شتاب گسترده­ اى علیه رژیم شاه  به خود گرفته بود و دانشجویان را جلب می­ نمود. مرتضى نیز در سال ۱۹۶۷ جذب کنفدراسیون دانشجویان ایرانى در استانبول شد و فعالیت خود را علیه رژیم شاه شدت بخشید. او همزمان به طرفداران سازمان انقلابى پیوست. در پى کودتاى نظامی در سال ١٩٧١ در ترکیه دانشجویان مترقى ایرانى نیز زیر فشار قرار گرفتند تا اینکه حکومت نظامى تصمیم گرفت این دانشجویان را از ترکیه اخراج نماید. مرتضی نیز از ترکیه همراه ١١ نفر از هم­فکرانش اخراج و به ایتالیا (پروجا) رفت. مرتضى یکى از اعضای کنفدراسیون بود که به فرهنگ و ادبیات آذربایجانى نه تنها علاقه­ مند بود، بلکه بدان نیز تسلط کامل داشت. در سال ١٣٧۶ کنفدراسیون تصمیم گرفت نشریه آذری زبان “ستارخان بایراغى” را منتشر نماید که مرتضى نیز یکى از قلم زنان این نشریه بود. همزمان با انقلاب مرتضى هم به ایران رفت و فعالیت  خود را در صفوف ستارخان بایراغى ادامه داد. مرتضى در همین ارتباط از طرف جمهورى اسلامى دستگیر شد و چند ماهى را در زندان گذراند. او در ۲۵ خردادماه ۱۳۷۵ در ایران در گذشت.

 

۱

محمدرضا وثوقی

محمدرضا وثوقی متولد ۱۳۳۱ در تهران بود. او به منظور ادامه تحصیلات در دانشگاه لس آنجلس بدان شهر رفت و در رشته مهندسی ثبت نام نمود. او به زودی به مبارزات دانشجوئی  کنفدراسیون جلب شد و در ردیف فعالین این تشکیلات قرار گرفت. و نیز همزمان به اتحادیه کمونیست های ایران پیوست. او  با انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به ایران رفت. محمد رضا در بهمن ماه ۱۳۶۱ در ارتباط با جنبش سربداران دستگیر و سپس اعدام گردید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

شاپور نورمنصوری

شاپور نورمنصورى دوره دبیرستان را در البرز گذراند و در رشته مهندسى مکانیک دانشگاه تهران کنکور داد و با نمرات عالى قبول شد. او جزو شاگردان ممتاز دانشگاه شد و با بورس دولتى براى ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه برکلى کالیفرنیا دوره دکتراى خود را در رشته راه و ساختمان شروع کرد. شاپور دوره فوق لیسانس خود را در این رشته با نمرات بالا به پایان رساند و به گذراندن تز دکترا در این دانشگاه مشغول شد. در جریان تحصیل با مبارزات دانشجوئى در مقابل جنگ تجاوزکارانه آمریکا در ویتنام به صفوف کنفدراسیون پیوست و به سرعت از فعالین این سازمان شد. شاپور در جریان همین مبارزات به نظرات مارکسیستى گرایش پیدا کرد و جلب سازمان انقلابى شد.
شاپور هم­زمان با انقلاب بهمن به ایران رفت و مسئول دبیرخانه تشکیلات حزب رنجبران شد. با یورش رژیم به نیروهاى انقلابى شاپور نیز دستگیر شد و درپى یک اعتصاب غذا در زندان به جوخه دار رفت.

 

 

 

 

0

محمدصادق یزدان پناه

صادق (محسن آشپز) در سال ۱۳۲۸ در اصفهان متولد شد. در سال­های قبل از انقلاب از فعالین کنفدراسیون دانشجوئی در آمریکا و از اعضاء برجسته اتحادیه در اصفهان بود. صادق استاد دانشگاه اصفهان بود. او در نبرد آمل، در روز ششم بهمن ۱۳۶۰ جان باخت.

 

2

پرویز واعظ زاده مرجانی

پرویزواعظ زاده مرجانی ( حمید) در یک خانواده متوسط زاده شد. در دبیرستان و دبیرستان شاگردی ممتاز بود. در اوایل دهه چهل به قصد ادامه تحصیل به ایتالیا رفت. در دانشکده معمارى اسم نوشت و طولى نکشید که استاد راهنمایش، استعداد و نبوغ ذهنى او را دریافت و یکى از مهم­ترین بورس­ هاى علمى دانشگاه را در اختیارش گذاشت. اما پرویز به رغم این همه استعداد، به رغم آینده درخشانى که در رشته معمارى در انتظارش بود، سودایى دیگر در سر داشت. گوئى مى­خواست نه معمار خانه­ هاى زیبا، که ساختاری سرشار از عدالت براى جامعه ایران باشد. از همان آغاز اقامتش در ایتالیا به کنفدراسیون پیوست. دیرى نپائید که به عنوان نماینده دانشجویان ایتالیا در کنگره دوم کنفدراسیون در دی­ماه ١٣٣٩ در لندن شرکت کرد. همان زمان در سال ١٣٣٨ پرویز به سازمان انقلابى پیوست و به زودى یکى از رهبران تئوری – سیاسى این سازمان شد. رسم واعظ­زاده بود که در هر کار خطیرى، خود گام به پیش مى­ گذاشت و سرمشقى براى دیگران می­ شد. او در آذر ١٣۴٨ تدارک بازگشت به ایران را خود فراهم ساخت و به زادگاهش تهران برگشت.
در جریان حمله ساواک در آذر ١٣۵۵ به منزل واعظ­زاده و همسرش معصومه طوافچیان پرویز با شجاعت و از خودگذشتگى دست به مقاومت زد و از این طریق امکان فرار همسرش معصومه را فراهم کرد.
پرویز در حمله پلیس رژیم پهلوى جان باخت.
رفیقى که پرویز را از نزدیک مى­ شناخت می­ گوید:”پرویز چو باد صبا بود که بر زندگى می وزید. رزمنده­ اى خستگى ناپذیر، روشنفکرى خوش فکر و انسانى والامنش بود.

 

 

 

4