کاووس در سال ۱۳۳۲ متولدشد. او برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در کالیفرنیا در رشته جامعه شناسی به تحصیل پرداخت. او با مبارزات دانشجویان ایرانی آشنا گشت و به صفوف آنان پیوست. او بعد از اتمام تحصیلاتش قبل از انقلاب به ایران رفت و در دانشگاه جندی شاپور به تدریس مشغول شد. کاووس جامعه شناس و فعال محیط زیست واستاد دانشگاه امام صادق بود.تاریخ در گذشتش را در زندان ۸ فوریه ۲۰۱۸ اعلام کردند.
حبیب در سال ۱۹۴۱ در کرمانشاه متولد شد و برای ادامه تحصیل به سال ۱۹۶۴ به شهر هامبورگ در آلمان غربی رفت. او در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۶۶ کالج هامبورگ را با موفقیّت به آخر رساند. او سپس تحصیلات خود را در رشته ی اقتصاد شروع و به پایان رساند. حبیب در بدو تاًسیس سازمان انقلابی حزب توده ایران به تشکیلات پیوست وهم چنین فعالیّت سیاسی خود را در سازمان دانشجویانکنفدراسون جهانی ایرانی شهر هامبورگ دنبال کرد. او در سال ۱۹۷۹ با شروع انقلاب به تهران رفت و فعالیّت خود را در امور تجارت و مستغلات با موفقیت زیادی پی گرفت. حبیب در اوائل سال ۲۰۱۸ در ایران در گذشت.
منصور در ۲۲ ژوئن ۱۹۳۴ در همدان به دنیا آمد و بعد تحصیلات خود را تا لیسانس زبان انگلیسی در دانشگاه تهران گذراند. درسال های قبل از مهاجرت سمپات سازمان جوانان حزب توده بود و مدت کوتاهی هم در زندان رژیم سلطنتی ایران گذراند.
منصور در سال ۱۹۶۴ به شهر هامبورگ مهاجرت کرده و درهمین سال فعالیّت سیاسی خودرا در سازمان دانشجویان ایرانی شهرهامبورگ عضو کنفدراسیون جهانی آغاز کرد. او با شروع فعایّت سازمان انقلابی حزب توده به این سازمان پیوست. منصور در شهر هامبورگ در رشته ی کتابداری به تحصیل پرداخت و این رشته را با موفقیت به پایان رساند و سپس در آرشیو کتابخانه ی بیمارستان دانشگاه هامبورگ مشغول به کار شد. با جدائی کادرها از سازمان انقلابی منصور نیز همراه کادرها از این سازمان جدا شد. منصور در تابستان ۲۰۱۸ در هامبورگ در گذشت.
قربان شیر محمدی جوانتر از همه ما بود که بعد از اخذ دیپلم برای تحصیل به ترکیه رفت. او کمی هیجانی و آتشی بود! مثلا یکبار در کنسولگری ایران در استانبول جشنی بود، نمیدانم در چه رابطه ای؟ فکر کنم اردشیر زاهدی آمده بود و سخنرانی می کرد. زاهدی شروع کرد به نصیحت ما و تشریح اینکه اولوسیون خوب است و رولوسیون بد. که ما اولوسیون میخواهیم نه رولوسیون. (چندین بار تکرار کرد)، قربان نتوانست خودش را کنترل کند، پرید جلو و کلی حرف های تندواری زد. ما دانشجویان محل سخنرانی را به عنوان اعتراض ترک کردیم. بعد از کودتای ۱۲ مارس ۱۹۷۰ در ترکیه بود که خبر دار شدیم که قربان را دارند میبرند مرز ایران. ما سریعاً وارد عمل شدیم اما نتوانستیم مانع اخراج قربان از ترکیه بشویم. بعداً هیچ خبری از او نداشتیم تا اینکه بعد از انقلاب که در ایران بودم، دوستان گفتند مدتی در زندان بوده، رفته پای تلویزیون! پیشم آمد ولی اصلاً به این موضوع اشاره نکرد. شنیدم پیکاری شده و ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده.
او در اثر صانحه رانندگی فوت میکند! کی و چگونه؟ اطلاعی نداریم.
پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مُردنیست
فریدون هوشیارنژاد (فری) در ۲۳ جولای ۱۹۴۴ در تهران به دنیا آمد. در اوائل دهه ۱۹۶۰ برای ادامه تحصیلات راهی آلمان شد و در شهر کیل اقامت گزید. بعد از آموزش زبان آلمانی، در دانشگاه کیل در رشته اقتصاد نامنویسی کرد و از همانجا مدرک لیسانس خود را دریافت نمود.
این سالها مقارن است با رشد و گسترش جنبش چپ دانشجویی ایران و اروپا. فریدون در بطن این حوادث رشد کرد و آبدیده شد. با مطالعهی متون مارکسیستی به کنفدراسیون وسازمان انقلابی پیوست. فریدون در مدتی کوتاه توانست زبان کشور میزبانش را به خوبی فراگیرد و مطالعات خود را با این زبانژرفا بخشد.
فریدون هوشیارنژاد اغلب به عنوان نماینده کنفدراسیون در نشست احزاب و سازمانهای چپ آلمانی شرکت میکرد و مورد احترام همه آنها بود. فریدون بعد از انشعاب در کنفدراسیون به سال ۱۹۷۷ در اولین کنگره “سیس” در هامبورگ به عنوان دبیر انتشارات آن انتخاب شد و به شهر کلن نقل مکان کرده، در آنجا در یک مدرسه خصوصی به تدریس مشغول شد. او از همان زمان اغلب کارهای نوشتاری، صفحهبندی و صفحهآرایی “شانزدهم آذر”، ارگان این سازمان را عهدهدار بود. فریدون در حین این فعالیتها تز دکترای خود را با عنوان “سرمایه داری در ایران”نوشت و موفق به اخذ دکترای در اقتصاد شد.
فری انسانی دقیق، باهوش، نکتهسنج بود؛ با خندهای که همیشه بر چهرهاش دیده میشد. بر خلاف رسم آن دوره در میان چپهای ایران، همیشه شیک لباس میپوشید و مرتب بود. در یک جمله میتوان گفت؛ فری از لون دیگری بود. چه در سرمای زیر صفر و چه گرمای شدید بالای صفر، او همه را با شور و شوق جوانی پذیرا میشد. خندههایش سریع به دیگران منتقل میشد و همه را شاد میکرد.
فریدون وقتی اوائل دهه ۱۹۹۰ به بیماری سرطان مبتلا شد، مرض سرطان را هم با خندههای همیشگیاش به تمسخر میگرفت. حدود ۳۰ سال با این بیماری دست و پنجه نرم کرد و روحیه پرنشاط خود را از دست نداد و سرانجام در ۲۵ ماه مای ۲۰۰۹ در شهر کلن درگذشت.
بر روی سنگ قبرش به خواست خودش، این شعر فروغ فرخزاد نوشته شده است: “پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است.”
منصور قاضی در اوائل دهه ۱۹۶۰ برای تحصیل به ایتالیا رفت و طولی نکشید که به مبارزات دانشجویی کشیده شد. در جریات این مبارزات، توسط خسرو صفایی با مسائل جنبش چپ آشنا شد و به سازمان انقلابی پیوست. قاضی پس از پایان تحصیلات خود در رشته معماری به ایران بازگشت و به صف فعالان سازمان در ایران پیوست. او رفیقی باهوش، منظم، دقیق و پرکار بود و در تقبل وظایف سازمانی همواره پیشقدم می¬شد.
با پیروزی انقلاب و تشکیل حزب رنجبران، قاضی به آن حزب پیوست و به عضویت کمیته مرکزی حزب درآمد و مسئولیت حزب رنجبران در مازندران به او واگذار شد. مرکز فعالیت او گرگان بود و همانجا موفق شد چندین اعتصاب کارگری را هدایت و سازماندهی کند. در واقع، در نتیجه تلاش¬های او حزب رنجبران توانست در مازندران تشکیلاتی قدرتمند پدید آورد.
پس از حمله رژیم به حزب رنجبران، رهبری حزب خط مشی مبارزه مسلحانه را برگزید و کار تدارک این مبارزه در منطقه شمال به منصور واگذار شد. او در جریان پیشبرد این هدف توسط عوامل رژیم شناسایی شد و به دام افتاد و دیری نپائید که به جوخه اعدام سپرده شد. با آنکه تا آن زمان بیش از شش سال از زندگی پربار خود را بی سر و صدا و در عین فروتنی و گمنامی، در خدمت به جنبش مارکسیستی ایران گذرانده بود، اعدام سعبانه¬اش به دست عمال رژیم سبب شد که نامش برای همیشه در کنار خیل پرافتخار جانباختگان جنبش کمونیستی ایران زنده بماند.
سیاوش قبادی در سال ۱۳۲۵ شمال ایران؟ به دنیا آمد. دبستان و دبیرستان را در سال ؟ در ؟ به پایان رساند. در سال ۱۹۷۲ جهت ادامه تحصیا به آلمان شهر کلن رفت. بعد از یاد گیری زبان آلمانی در مهندسی عکاسی و فیلم برداری در همین شهر ثبت نام نمود. سیاوش بقول دوستانس سیا در سال ۱۹۷۶ بعنوان لیسانس عکاسی و فیلم بردار فاغ التحصیل شد.او به عنوان فیلم بردار در شرکت های خصوصی و هم چنین در تلویزیون دولتی کلن و.د.ر کار کرد.
سیا از روز ورود به کلن وارد صفوف کنفدراسیو شد و در بخش کارهای امدادی به دانشجویان تازه وارد شهر همیشه فعالیت میکرد.و این حس همدردی و یاری به دیگران را تا آخرین روزهای زندگی اش.از دست نداد. میدانیم که سیا در کمک رسانی به پناهنده های دور و برش از تهیه لباس گرفته تا رساندن غذا بطور منظم درارتباط بود. او که این اواخر خود را نیمه باز نشسته کرده بود وقت های بیکاری اش را در کمک رسانی کسانی که به کمک او احتیاج داشتند صرف میکرد.
سیا ذوق هنری فوق العاده داشت .او علاوه بر هنر فیلم برداری و عکاسی در جشنهای کنفدراسیون چه جشن های نو روزی یا مهرگان و غیری در تنظیم و تهیه بخش هنری این جشنها حضوری مشخص داشت. دکلمه های سیا به خصوص شعر >مادر> هنوز در زهن دوستانش جاودانه است.
متاسفانه سیا زود از میان دوستانس رفت نه حق اش بود و نه وقتش. او در تاریخ ۲۰۱۹ در نزدیک های شهر کلن هنگام ورزش ایست قلبی پیدا می کند و در جا فوت می کند.
زینت کریم طهماسبی در۱۷ تیر ماه سال ۱۳۵۲ موقعی که کنگره سازمان دانشجویان ایرانی در شیکاگو به پایان رسیده بود و به شهرمحل اقامتش برمی گشت، بر اثر تصادف ماشین شان کشته شد.
علی خرد یار در۱۷ تیر ماه سال ۱۳۵۲ موقعی که کنگره سازمان دانشجویان ایرانی در شیکاگو به پایان رسیده بود و به شهرمحل اقامتش برمی گشت، بر اثر تصادف ماشین شان کشته شد.
برخلاف نام فامیلش نه در یزد که در قزوین متولد شد. یزدی در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمد. ابتدا به عضویت نهضت خداپرستان سوسیالیست درآمد که در دهه ۱۳۲۰ به دنبال پیوند دادن اندیشههای سوسیالیستی با مذهب و به قول خودشان حفظ هویت دینی در جهان مدرن بودند. زمانی که دولت ملی بر اثر کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ساقط شد، ابراهیم یزدی از حامیان نهضت ملی شدن نفت بود و مبارزه با استبداد پهلوی را با پیوستن به جریانات موسوم به ملی- مذهبی آغاز کرد. او که برای ادامه تحصیلاتش در رشته داروسازی به آمریکا رفته بود، به همراه جمعی دیگر از دانشجویان ایرانی پایهگذار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان در خارج از کشور شد؛ جمعیتی که به دنبال شناساندن ماهیت رژیم پهلوی در خارج از کشور بودند..
با اوج گیری مبارزات انقلابی در سالهای ۱۳۵۶ و ۵۷ ابراهیم یزدی هم در متن انقلاب قرار گرفت. همراه خمینی از عراق به فرانسه آمد و در نوفل لوشاتو، دهکدهای کوچک در حومه پاریس که بعدها به واسطه حضور و پیروزی انقلاب اسلامی نامش جهانی شد، ساکن گردید. وی در فرانسه به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی وظیفه ترجمه بیانات خمینی را در مصاحبه با خبرنگاران بهعهده داشت اما گاهی این روند طوری پیش میرفت که در مقام سخنگویی خمینی ظاهر میشد.
در بهمن ۱۳۵۷، ابراهیم یزدی به دستور روحالله خمینی به عضویت نهادی به نام شورای انقلاب اسلامی ایران درآمد. خلخالی ادعا میکند ابراهیم یزدی بازپرس دادگاه انقلاب در زمان محاکمهٔ ژنرالهای ارتش شاهنشاهی ایران بود[ و با آغاز به کار دولت موقت انقلاب به سمت «معاون نخستوزیر در امور انقلاب» برگزیده شد. وی برای مدتی به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان منصوب شد و پس از استعفای کریم سنجابی از وزارت امور خارجه ایران، به عنوان «وزیر امور خارجه دولت موقت انقلاب» معرفی شد. در دوران وزارت او، ایران از پیمان سنتو خارج شد و سپس به جنبش غیرمتعهدها پیوست. در فاصله کوتاهی پس از آغاز بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا، دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان در اعتراض به ناتوانی دولت و کنترل گروههای خودسر استعفا داد. وی سپس در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد، اما پس از آن، صلاحیتاش برای نامزدی در انتخابات دورههای بعدی مجلس شورای اسلامی، توسط شورای نگهبان قانون اساسی، ظاهراً با استناد به اظهارات سید روحالله خمینی علیه نهضت آزادی، رد شد. ابراهیم یزدی، در جلد سوم کتاب خاطراتش، در صفحه ۷۳۷ در نامهای به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۶۹ خطاب به احمد خمینی نوشته: «شما خوب میدانید که «برنامهٔ سیاسی و اجرایی» آقای خمینی را من تنظیم کرده و ایشان تصحیح و تنقیح نمودند، که بعدها بر طبق آن شورای انقلاب و دولت موقت… تأسیس گردید. شما به کسی این اتهامات پوچ و بیاساس را زدهاید که طراح و مؤسس سپاه پاسداران بودهاست، طراح و مبتکر «روز قدس» بودهاست، طراح اصلی و اولیه برخی دیگر از نهادهای انقلاب بودهاست». وی در دی ماه سال ۱۳۹۵ قصد داشت برای انجام عمل جراحی به آمریکا سفر کند اما برای وی ویزا صادر نشد و در شهر ازمیر ترکیه تحت عمل جراحی قرار گرفت و در نهایت هم در شامگاه یکشنبه ۶ شهریور درگذشت.
You must be logged in to post a comment.