سعید میرهادی

غروب سعید
بامداد روز شنبه بیست‌وپنجم اردیبهشت ۱۴۰۰ (۲۰۲۱/۰۵/۱۵) یار مهربانمان سعید میرهادی چشم از جهان فرو بست. بسیاری از رفقا سعید را با سرشت و شخصیت ویژه‌ای می‌شناختند. انسانی بود بسیار حساس و از غم و تراژدی دیگران آزرده می‌گشت و هنگامی که ماجرای دردناکی می‌شنید و یا آن که راوی آن بود، اشک در چشمانش می‌درخشید و بغض گلویش را می‌گرفت.
سعید خرداد ۱۳۲۶ در تهران زاده شد و هفده ساله برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. او در آلمان با کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) آشنا شد و به یکی از اعضای بسیار فعال این سازمان بدل گشت و در فعالیت‌های کنفدراسیون که ضد استبداد رژیم پهلوی، فعالانه شرکت داشت. او در کنگره چهاردهم کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (۱۴ تا ۲۱ دی‌ماه ۱۳۵۱) به سمت دبیری کنفدراسیون برگزیده شد و در رهبری مبارزات آزادی‌خواهانه و دموکراتیک دانشجویان ایرانی در خارج از کشور نقشی برجسته و بسزایی داشت.
سقوط سلطنت خودکامه و ضد آزادی‌ پهلوی سبب پیدایش «بهار آزادی» در ایران گشت. در آن دوران اکثریت مردم ایران و به‌ویژه روشنفکران ترقی‌‌خواه با شوق و شور و خروش در جهت تحقق ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه می‌کردند. تبعید­شدگان به ایران بازگشتند تا در بازسازی دمکراتیک ایران نقش‌آفرین شوند. سعید هم یکی از آنان بود که به ایران بازگشت تا با دیگر نیروهای آزادی‌خواه آینده ایرانی مدرن و دموکراتیک را باز‌سازی کند.
اما رژیم پوسیده اسلامی آن افق درخشان را به ظلمت بی‌پایان مبدل ساخت. زیبایی را برافکند و زشتی را برافراشت و عرصه را بر دگراندیشان چنان تنگ کرد که دیگر راه پس و پیش باقی نماند. نظام جنایت‌کار و مرتجع اسلامی از همان آغاز دست‌یابی به قدرت سیاسی ایران را به گورستان فکر و آزاد اندیشی تبدیل کرد. میهن گورستان آزادی‌خواهان شد.  
برای سعید نیز راه دیگری نبود جز ترک میهن و از سر گرفتن فعالیت‌های گذشته و این بار علیه نظام اسلامی در همه جلوه‌های فریبکارانه آن. در کنار آن سعید به فعالیت در عرصه ادبی پرداخت. او تسلط ویژه‌ای به زبان و ادبیات آلمان داشت. اشعار فراوانی به این زبان سرود و چندین کتاب شعر انتشار داد. او در محافل ادبی آلمان نامی شناخته شده بود و چندین جایزه ادبی دریافت کرد، از جمله جایزه رادیویی سیویس (Civis) در سال ۱۹۹۲، جایزه ادبی «ادبیات در تبعید» از شهر هایدلبرگ در سال ۱۹۹۶، مدال هِرمان کیستِن (Hermann Kesten) در سال ۱۹۹۷، در سال ۲۰۰۲ جایزه آدالبِرت فون کامیسّه  (Adalbert-von-Kamisse) را دریافت کرد، مدال گوته در سال ۲۰۰۶، جایزه ادبی اتحادیه مؤلفین آزاد آلمان در سال ۲۰۱۰، نشان شایستگی جمهوری فدرال آلمان در سال ۲۰۱۴، جایزه فریدریش روکِرت (Friedrich Rukert) در سال ۲۰۱۶ و برخی نشان‌های ادبی دیگر. سعید از سال ۱۹۹۵-۱۹۹۶ معاون مرکز ادبی پِن (PEN Zentrum) در آلمان گشت و در سال ۲۰۰۰ به ریاست انجمن قلم پِن (PEN Club) برگزیده شد و در پیش‌برد برنامه‌های این مرکز و به کارگرفتن امکانات انجمن و شخصیت‌ها و هنرمندان خارجی برای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران علیه رژیم ضد بشری ملایان، افشای جنایات آن و یاری رسانی به مبارزین درون کشور نقش درخشانی داشت.
اشعار سعید که به زبان آلمانی سروده شدند شاید برای ایرانیان نا‌آشنا بود، اما در محافل ادبی آلمان بازتاب فراوانی داشت. اشعاری معمولی و روزانه نبود که برای همگان آشنا و خواندنش تنها برای تمدّد اعصاب و گذران وقت باشد. هیجان ویژه‌ای می‌آورد. نمی‌دانستی کجایش رؤیا است و کجایش بیداری،‌ کجایش خاطره لخت و عریان واقعی و کجایش تنها انعکاس فکری اوست. در آن هم از مرتبه والای انسانی گفتگو بود، هم از ورشکستگی معنوی همین انسان‌ها. او هم‌چنین کوشش داشت که دچار خود گم‌گشتگی نگردد. سعید در آثارش آن‌جا که غریب بود، نمی‌گذاشت او را به غریبی محکوم کنند. عشق در اندیشه‌اش و آثارش مقام ویژه‌ای داشت، اما از جدایی، از پی‌گرد، جنایت و فرار از نظامِ ریشویان قرون وسطائی و عقب‌مانده نیز سخن می‌گفت.
سعید در آثارش مسائلی را به پیش می‌کشید که اجزای واقعی و مهم از زندگی‌اند باقی و می‌خواهند باقی بمانند، پیوسته آنها را به یادت می‌آورند و از آن غافلت نمی‌گذارند، اما تو باید از زیرش شانه خالی کنی، در عین این که راهی برای فرار از این مسائل نداری.
غم و شادی در وجود سعید چنان در جدال بودند که نمی‌دانستی کدامش پیروزی می‌یابد و کدامش به زیر می‌افتد. خُلق و احساسش با یک چشم به‌هم زدن دگرگونی می‌‌یافت. اشعارش برای خواننده هنر دوست بسیار هیجان‌انگیز بود. نمی‌توانستی اشعارش را برای رفع خستگی و آرامش اعصاب بخوانی، بایستی وقت ویژه‌ای می‌گذاشتی که در دنیای تخیلات غوطه‌ور بمانی. سعید خودش به مناسبت دریافت یک جایزه ادبی می‌گوید: «هیچ ارزشی نیست، هیچ سنجشی نیست، فقط باید دریافت، دریافت که چگونه باید زیبائی را شناخت. باید دریافت که چگونه می‌توان انسان‌ها را به‌هم نزدیک کرد. و چیست که انسان را به انسانیت نزدیک می‌کند».
در مصاحبه با مجله وزین آلمانی دی سایت (Die Zeit) مصاحبه کننده به یاد ‌آورد که «اشعار سعید نوعی زیارت میهن است، تضاد با آن‌هائی است که می‌خواهند افسار اندیشه‌ات را در دست نگاه دارند. سعید کوشید کلام را از اسارت آزاد کند و به آزادی شادمندش سازد».
میهن دوم سعید زبان و ادبیات آلمان شده بود، اما قلبش برای زادگاهش ایران می‌تپید. و اگر هم میهن جان داشت، شیفته سعید می‌بود و دوستش می‌داشت. جنبش دموکراتیک و مترقی ایران یکی ازفرزندان درخشان خود را از دست داد. فقدان و خاطره این انسان دوست داشتنی برای دوستان و رفقایش – اما – به این آسانی گذرا نیست. آنان باید بسی در جای خالی به دنبال او گردند و او را نیابند. جای خالی او پُر شدنی نیست. اینان تا هستند، یادش را گرامی خواهند داشت، او را دوست داشتند و پس از بیست‌‌وپنجم اردیبهشت ۱۴۰۰ نیز دوستش خواهند داشت.
بیست ‌و هشتم اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ (۲۰۲۱/۰۵/۱۸)
مهرداد آدرم- شهریار آزادگان- محمد آزادگر- حمید آزادی- عباس آقایی- بهروز اسدی- حسین اسدی- سیمین اصفهانی- مهدی اصلانی- رضا اغنمی- مریم افشاری- اصغر ایزدی- سیف بسطامی-منیره برادران- فریده برازند- پری برگر- ارژنگ برهان آزاد- رویا بخشی- شریفه بنی­هاشمی- میترا بهراد- محمود بیگی- کامران پارسائی- ناصر پاکدامن- فرامرز پاکزاد- تقی پورعجم- لیدا پورحیدری صارمی- نصرت تیمورزاده- انگلیکا ثریا- کیومرث ثریا- احمد ثوابی- نصرت جانی­پور- اکرم جوادی- رضا جوادی- بهروز حجازی- علی حجت- رحمان خادمی- ضیاء خسروشاهی- حسین خرمی- حسین دارده- آرتا داوری- پرویز رستم- علی رسولی- جواد رضوی- فریدا رضوی- مجید زربخش- جلال سبزوازی- سعید سررشته­داری- روح­انگیز سلحشور- سهیلا ستاری-رز ستاری- علی ستاری- محمدجمال سماواتی- آزیتا سیدی- اسد سیف- آرش شاه تیموری- منصوره شجاعی- ابوالقاسم شمسی- پرویز شوکت- دکتر مریم صارمی- منوچهر صالحی- هرمز صمیمی- جواد طالعی- اِوِلین طاهری- مصطفی طاهری- محمدصادق علی­اصغری-فرزانه عظیمی- پروفسور داود غلام­آزاد- آدر فارسی- محمد فارسی- علی فروزنده- مسعود فتحی- حسن قاضی- شهرام قنبری- عباس قیایی- کاضم کردوانی- خسرو کریمیان­پور- جابر کلیبی- همایون ماکوئی- ابراهیم محجوبی- باقر مرتضوی- زمان مسعودی- محمود معتمدی- امیر معیری- کریم منیری- محسن موسوی عزیری- مسعود مولازاده- سیامک مؤیدزاده- رضا مهاجر- پرویز مهرافشان- دکتر همایون مه­منش- فریده مه­منش عرب­زاده- شیوا میرزائی- مهوش نجفی- رسول نظری- دکتر بهمن نیرومند- تقی هاشمی- فرخنده هاشمی- فرشید یاسائی- فرهاد یاسائی- محسن یلفانی.

 

 

 

 

0

احمد شایگان

‌احمد شایگان، بزرگ‌ترین فرزند دکتر علی شایگان و خانم بدری شیبانی، در ۱۴ شهریور ۱۳۲۰ در تهران به‌دنیا آمد. شش سال دوره‌ی ابتدایی را در دبستان فیروزکوهی گذراند و در مهرماه سال ۱۳۳۲، یک ماه بعد از کودتای ۲۸ مرداد و زمانی که پدرش در زندان بود، وارد دبیرستان البرز تهران شد..
احمد از سال ۱۳۳۷(۱۹۵۸) بعد از دریافت دیپلم دبیرستان برای پیوستن به خانواده و ادامه‌ی تحصیل عازم ایالات متحده‌ی آمریکا شد. در سال ۱۹۶۰ برای تحصیلات دانشگاهی وارد کالج بارد (نیویورک) شد و بعد از دوسال به دانشگاه آرکانزاس منتقل شد؛ در سال ۱۹۶۳ پس از ترک دانشگاه آرکانزاس در دانشگاه برکلی (کالیفرنیا) به‌ادامه‌ی تحصیل پرداخت؛ در سال ۱۹۶۷ از دانشگاه بریج‌پورت در کانِتیکت لیسانس فیزیک و در سال ۱۹۶۹ از انستیتوی تکنولوژی استیونسون در نیوجرسی در همان رشته‌ فوق‌لیسانس دریافت کرد و در سال ۱۹۷۱ تمامی واحدهای درسی مقطع دکترای فیزیک را در همان موسسه به‌پایان برد.
احمد از زمان ورود به دانشگاه برکلی با عضویت در انجمن دانشجویان ایرانی در شمال کالیفرنیا و مشارکت در تشکیلات جبهه‌ی ملی آغاز به فعالیت جدی گرد. و سال‌های طولانی از اعضای فعال جبهه‌ی ملی ایران و سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا بود. او در تشکیلات جبهه‌ی ملی ایران در امریکا در سمت‌های «عضو هیأت اجرایی» و «مسئول انتشارات» این سازمان فعالیت‌ کرد و هم‌زمان و بارها مسئولیت‌های مختلفی را در انجمن‌های محلی عضو کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به‌عهده گرفت. او یک ‌دوره به‌عنوان دبیر سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکاشد
احمد از چهره‌های موثر مبارزات دانشجویی در خارج از کشور بود و در سازمان‌دهی تظاهرات، نشستهای اعتراضی و اعتصاب غذاها، سمینارها و کنفرانسهای متعددی که در افشای رژیم شاه و دفاع از حقوق پایمال شدهی مردم ایران در سراسر آمریکا از طرف کنفدراسیون برگزار می‌شد نقشی مهم و غیرقابل انکار داشت.
در کنار فعالیت‌های علنی در چارچوب کنفدراسیون، احمد با گروهی از اعضای جبهه‌ی ملی که از فعالان و بنیان‌گذاران جبهه‌ی ملی ایران در خاورمیانه ـ و بعدها «گروه ستاره» ـ بودند، از همان ابتدا ارتباط مستقیم داشت و در شکل‌گیری این گروه در درون جبهه ملی سهیم بود. در همین چارچوب بود که از سال ۱۹۷۷ وارد فعالیت حرفه‌ئی سیاسی شد و در سال ۱۹۷۸ مدتی به‌رفقایی پیوست که رادیو میهن‌پرستان را در لیبی اداره می‌کردند. او از اعضای موسس «گروه اتحاد کمونیستی» بود که در پی «گروه ستاره» در سال ۱۳۵۶ در خارج از ایران اعلام موجودیت کرد. این گروه بعد از انقلاب و با آغاز فعالیت در ایران به «سازمان وحدت کمونیستی» تغییر نام داد.
احمد در دی‌ماه سال ۱۳۵۷ به‌همراه شمار دیگری از اعضای «گروه اتحاد کمونیستی» برای ادامه‌ی فعالیت به‌ایران رفت و در تدارک و سازمان‌دهی فعالیت‌های «سازمان وحدت کمونیستی» و نیز تأسیس «انجمن رهایی زن» در ایران نقشی تعیین‌کننده داشت. او پس از انقلاب در کنار فعالیت سیاسی به‌تدریس فیزیک در موسسات آموزش عالی مختلف پرداخت که سالیان طولانی ادامه داشت.
احمد اولین بار در سال ۱۳۶۰ بازداشت شد و تا سال ۱۳۶۴ بدون برگزاری دادگاه و حکم قضایی در زندان اوین ماند. در این دوره نیز برای زندانیان سیاسی فیزیک، انگلیسی و فلسفه تدریس می‌کرد. پس از آزادی، او یک‌بار دیگر در خرداد ۱۳۶۹ به‌همراه دیگر اعضا و هواداران «سازمان وحدت کمونیستی» بازداشت شد و هفت ماه در سلول انفرادی زندان توحید ـ کمیته‌ی مشترک ـ و سپس چند ماه در زندان اوین گذراند.
احمد علاوه بر فعالیت مستمر سیاسی در نگارش و ترجمه و تدوین چند کتاب با همکاری دیگران در زمینه‌های نظری و علمی شرکت داشت: «برگزیده‌ی نوشته‌های فرهنگی آنتونیو گرامشی» (نشر آگاه، ۱۳۹۶)؛ «ف‍ی‍زی‍ک‌ پ‍ی‍ش‌ دان‍ش‍گ‍اه‍ی‌» (انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۴)؛ «دانشنامه‌ی فیزیک» (ناشران مرکز تحصیلات تکمیلی در علوم پایه، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، ۱۳۸۱). او همچنین مجموعه‌ی دو جلدی زندگینامه‌ی پدرش دکتر سید علی شایگان شیرازی را با عنوان «سید علی شایگان (زندگی‌نامه‌ی سیاسی نوشته‌ها و سخنرانی‌ها)»‌ (انتشارات آگاه، ۱۳۸۵) تدوین و منتشر کرد.
احمد شایگان در اوت سال۲۰۱۰ (مرداد ۱۳۸۹) برای سروسامان دادن به وضع دانشگاهی پسران‌اش برای دوره‌یی موقت به آمریکا رفت ولی چند روز قبل از بازگشت به ایران سکته مغزی کرد و سرانجام پس از مدتی طولانی دست و پنجه نرم کردن با عوارض ناشی از آن در سحرگاه چهارم آبان ١٣٩١ (٢۵ اکتبر ٢٠١٢) در ایالت نیوجرسی (آمریکا) درگذشت.

 

 

 

 

 

0