امیر حسنپور از فعالین کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در آمریکا بود ، در ٢۴ ژوئن ٢٠١٧ در سن ٧۴ سالگی در بیمارستانی در شهر تورنتو در کانادا درگذشت. از امیر آثار بسیاری بزبانهای انگلیسی ، کردی ، فارسی، ترکی بر جای ماندە است. کتاب معروفش ” ناسیونالیسم و زبان در کردستان ١٩١٨-١٩٨۵ ‘ کە بزبان انگلیسی نوشتە است یکی از جامع ترین کارها در مورد فرهنگ و گونەهای زبانی کردی است . اثر ارزندە دیگر وی ‘ جنبش دهقانان موکریان ‘ کە حاصل سالها پژوهش و تفحص است در زمان حیاتش چاپ نشد و هم اکنون بە همت شریک زندگی اش پروفسور شهرزاد مجاب برای چاپ آمادە می شود.
امیر قلبی بزرگ برای بشریت و شوقی عظیم برای جهانی بهتر داشت. در ابتدا جوان ناسیونالیستی بود که اندوه استثمار دهقانان کردستان، ستم گری ملی و روابط پدرسالارانه قلبش را می فشرد. اما در جستجوهایش، به تئوری کمونیستی دست یافت ؛ ذهنش در مورد ریشه های این ستمها و تبعیضها روشن گشت و برایش ثابت شد که جامعه بشری از هم اکنون، پتانسیل آن را دارد که این روش زندگی بیرحمانه و این سازمان اجتماعی هیرآرشیک و طبقاتیِ پوسیده و عقب مانده را پشت سر گذاشته و پای در عصر نوین جامعه کمونیستی بگذارد.
امیر، خصوصیات فردی دلپذیری داشت؛ اما برای شناختن او باید به ورای فردیتش رفت. او متعلق به نسل شورشیِ دهه شصت میلادی بود. نسلی با رویاها و عملکردهای بزرگ با هدف رها کردن بشریت ازتمایزات طبقاتی، روابط ستم و استثمار و افکار کهنۀ مبتنی بر آن. نسلی که حاکمان و دولتمداران در آن مقطع، آن را «نسل از کف رفته» خواندند. چرا که بخش بزرگی از دانشجویان و روشنفکران که در نهادهای آموزشی تعلیم می یافتند تا تبدیل به پیچ و مهره های سیستم شوند، تصمیم گرفتند توانایی هایشان را صرف خدمت به رهایی ستم دیدگان جهان و سرنگونی انقلابیِ سرمایه داری کنند. دانشجویان و روشنفکرانی که جان بر کف وارد این راه شدند، بدون محاسبه کردن پیامدهایی که پا گذاشتن در این راه برای تک تکشان به ارمغان می آورد. آنان برای صاحبان قدرت «نسل از دست رفته» به حساب می آمدند؛ زیرا درست در قلب هیولا برای کمک به شکست ارتش آمریکا در ویتنام، مبارزه می کردند؛ ماهیت ارتجاعی دولت اسرائیل را افشا و از حق خلق فلسطین بر سرزمین فلسطین حمایت می کردند. نسلی که در آمریکا، صدای بردگان آفریقایی این کشور شد؛ دانشگاه ها را تبدیل به مرکز اشاعۀ تفکر علمی علیه تاریک اندیشیِ دینی و خرافه های غیر دینی کرد؛ در قلب سرمایه داری، مردم را فراخواند تا ضرورت، امکان و مطلوبیتِ ساختن جامعه ای کمونیستی را بر خاکستر سرمایه داری ویرانگر ببینند.
روشنفکران تعلیم یافته همواره با تضادی اساسی ای روبرویند که باید آن را حل کنند: باید تصمیم بگیرند با موقعیت ممتازی که سرمایه داری به آنان داده است؛ چه خواهند کرد؟ باید برای خود روشن سازند که با توانایی های فکری و مهارت هایی که کسب کرده اند؛ چه خواهند کرد؟ مهارت ها و توانایی های فکری ای که طبقات و اقشار تحت ستم و استثمارِ سرمایه داری؛ از کسب آنها محرومند؛ در عین حال که برای پاره کردن زنجیرهای ستم و استثمارشان به شدت نیازمند آنند! روشنفکران باید به این سوأل پاسخ گویند که این مهارت ها و توانایی ها را برای چه کسی و برای چه مصروف خواهند کرد؟ به عبارت دیگر: در کدام سنگر قرار خواهند گرفت؟
شورش گری روشنفکر در همین نقطه آغاز می شود!
امیر کسی بود که حتی در دهۀ هفتاد زندگی اش، همواره در جهت رشد و بالندگی خود به لحاظ فکری؛ آگاهانه تلاش می کرد. او ثابت کرد که شورشگریِ انقلابی؛ منحصر به سنین جوانی نیست و تا زمانی که با جهانی منسوخ و زشت روبرو هستیم، شورش آگاهانه، جوهر زندگی معنادار است.
بی گمان پابرجایی در این راه، برای امیر نرم و ساده نبوده است. همچنان که برای هیچ یک از ما چنین نبود! زیرا شکست های عظیم و خرد کننده ای را تجربه کردیم؛ چین سوسیالیستی ازکف رفت، اولین موج انقلاب های کمونیستی که با کمون پاریس ۱۸۷۱ آغاز شده بود، پایان یافت و در چارچوب شکست جهانی/تاریخی موج اول انقلابهای کمونیستی، یک فرصت انقلابی بزرگ در ایران با تبدیل شدن به ماهیتی ضد انقلابی؛ تجربه ای دردناک و تلخ شد که ابرهای تاریکش را در سراسر خاورمیانه گستراند.
0
You must be logged in to post a comment.