بیژن چهرازی

بیژن چهرازی در سال ۱۳۱۸ در روستای باغبادوران نزدیک اصفهان به دنیا آمد. پس از پایان دوره دبیرستان بهشت آیین اصفهان به اتریش رفت و در رشته اقتصاد دانشگاه گراتس ثبت نام کرد. او از بدو ورود به این شهر به فعالیت سیاسی پرداخت و از نخستین شمار کسانی است که با شکل گیری کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به این جنبش پیوست. با اوجگیری جنبش اعتراضی علیه کمیته مرکزی حزب توده ایران، بیژن از سازمان دهندگان آن جنبش اعتراضی بود. او یکی از پایه گذاران سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور بود. پس از برگذاری جلسه تدارکاتی مونیخ (اردیبهشت ۱۳۴۳) برای گذراندن یک دوره آموزشی به چین سفر کرد. یادداشت های بیژن از چین به صورت جزوه های آموزشی سازمان انقلابی در اختیار اعضاء قرار گرفت. او در کنفرانس اول سازمان انقلابی (آذرماه ۱۳۴۴) به عضویت هیئت اجرائیه برگزیده شد. پس از این کنفرانس بیژن مسئولیت های خود را واگذارد و مخفیانه به ایران رفت (۱۳۴۵). او در تابستان سال ۱۳۵۰ دستگیر و به ۱۰ سال حبس محکوم شد و با قیام ۵۷ از زندان آزاد شد و چون خط مشی سازمان انقلابی را در حمایت از جمهوری اسلامی قبول نداشت، با شماری از هم بندان خود گروه آرمان را بنیاد نهاد. پس از مدتی به سازمان زحمتکشان انقلابی کردستان (کومله) پیوست و در آذر ۱۳۶۱ دستگیر و پس تحمل شکنجه های زیاد در یکی از روزهای مرداد ۱۳۶۲ اعدام گردید.

 

 

 

 

2

محمد توکلی

محمد توکلی در سال ۱۳۳۰ در آبادان متولد شد. مدتی در شرکت نفت آبادان به کار مشغول شد. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و به یکی از فعالین کنفدراسیون بدل شد. او درست دو روز بعد از به آتش کشیده شدن سینما رکس، به آبادان بازگشت و فعالانه در مبارزات توده­ای و شکل دادن هسته­ های هوادار اتحادیه در آن شهر شرکت جست. او از اعضای برجسته اتحادیه و مسئول تشکلات دمکراتیک وابسته به اتحادیه در آبادان، از مسئولین نظامی سربداران، عضو منتخب رهبری شورای چهار بود.  مسعود در جنگل، معاونت نظامی یک از گروه­ های نظامی را بر عهده داشت. در نبرد آمل زخمی شد اما توانست با کمک رفقای تشکیلات از شهر خارج شود. مسعود نقش موثری در بازسازی اتحادیه ایفا کرد. نقش وی در هدایت درگیری نظامی ۱۲ اسفند ۱۳۶۱ تعیین کننده بود. او پس از شورای چهارم کار دشوار حفظ ارتباطات رفقای سازمانی پس از دستگیری رفقا بهروز فتحی و بهروز غفوری را بر عهده داشت. در سال ۱۳۶۳ برای پیشبرد فعالیت­ های کمیته سیاسی سازمان به کردستان رفت. اواخر همان سال مجدداً به تهران بازگشت. در جریان ضربه شهریورماه سال ۱۳۶۴ همرا ه با تعداد دیگری از رفقا دستگیر و سرانجام در فروردین ۱۳۶۶ همراه با ۹ تن دیگر از رفقا در اوین اعدام شد.

 

 

 

 

 

1

محمد پوئید

محمد پوئید (حیدر، یوسف) در سال ۱۳۳۲ در یک خانواده پرجمعیت کارگری در اهواز به دنیا آمد. دوران نوجوانی با ادبیات چپ آشنا شد. پس از کسب دیپلم و گذراندن سربازی مدتی به کار مشغول شد و سپس برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و به یکی از فعالین کنفدراسیون بدل شد. در پائیز ۵۷ به نمایندگی از طرف دانشجویان بیرمنگام در کنگره ۲۶ کنفدراسیون احیاء شرکت کرد و سپس به ایران بازگشت و در میان کارگران به فعالیت پرداخت و نقش فعالی در سازماندهی اعتصابات و اعتراضات کارگری بر عهده گرفت. پس از فعالیت در کمیته کارگری سازمان در اهواز به عضویت کمیته شهر در آمد. تا قبل از خرداد ۶۰ دوبار به دلیل فعالیت­ های انقلابی دستگیر و آزاد شد. وی همراه با سهیل سهیلی نقش فعالی در انتقال سلاح و مهمات برای قیام سربداران از جنوب به تهران ایفاء کرد. در جنگل معاونت نظامی گروه بهنام را بر عهده داشت. علیرغم اینکه در جریان قیام آمل دو بار زخم عمیق برداشت، توانست همراه با دیگر رفقا از شهر عقب ­نشینی کند. پوئید در شورای چهارم سازمان شرکت فعال داشت. پس از ضربه­ ای که بعد از شورا به سازمان وارد شد، به عضویت رهبری سازمان درآمد و به عنوان عضو کمیته سیاسی سازمان در سال ۱۳۶۳ راهی کردستان شد. او یک سال بعد به تهران بازگشت، در جریان ضربه سال ۶۴ دستگیر و در فررودین ۱۳۶۶ در تهران اعدام شد.

 

 

 

 

 

2

عباس برخوردار

عباس برخوردار در ناز و نعمت به دنیا آمد. فرزند یکی از ثروتمندترین خانواده¬ های ایران بود. در اواسط دهه ۱۹۶۰ به آمریکا رفت و در رشته مهندسی الکترونیک به تحصیل پرداخت.

عباس برخوردار در مبارزات جنبش دانشجویی نقشی فعال داشت و پس از چندی به عضویت در هیأت دبیران فدراسیون آمریکا درآمد. کار سازماندهی این مبارزات و فعالیت ¬های عباس در سازمان انقلابی، سرانجام او را واداشت که پس از اتمام دوره فوق لیسانس در رشته مهندسی الکترونیک از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، کار تحصیلات خود را واگذارد و به عنوان یک انقلابی حرفه ¬ای، همه نیرو و توانش را در خدمت جنبش دانشجویی و کارگری و کمونیستی ایران قرار دهد. عباس با آنکه هیچ ¬گونه نیاز مالی نداشت، در دوران تحصیل در رستورا ن¬ها کار می¬ کرد.

عباس در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به کشور بازگشت. با پیروزی انقلاب و امکان مبارزه علنی در داخل کشور، پس از تأسیس حزب رنجبران، به عضویت در دفتر سیاسی آن برگزیده شد. او هم¬زمان در مدیریت صنایع پارس الکترونیک، یعنی نه تنها دو زمینه کاملاً متفاوت بلکه متضاد، نقشی فعالانه داشت.

با دشوار شدن اوضاع، خطر دستگیری او نیز افزایش می¬ یافت، ولی او با رفتن به خارج از کشور مخالف بود. عباس هنگامی که پس از خرید دارو برای فرزندش به خانه یکی از اقوامش بازمی¬ گشت، در محاصره پاسداران قرار گرفت. عباس عضو دفتر سیاسی حزب رنجبران در شبانگاه چهارم اسفند شال ۱۳۶۱ بهنگام یورش پاسداران استبداد به محلی که آنشب در آنجا بسر می برد، توسط پاسداران هدف گلوله قرار گرفت و زخمی به دست مأموران رژیم افتاد و بفاصله کوتاهی جان باخت.

 

 

 

1

فرهاد امیرغیاثوند

فرهاد امیرغیاثوند انسانی فرهیخته، فروتن و عدالت­خواه بود. ذهنی کنجکاو و سرکش داشت. از دوران دانش­ آموزی در ایران به مبارزات صنفی و سیاسی پیوست. به مسائل هنری علاقه­ ای ویژه داشت و در عرصه­ ی تئاتر دست به فعالیت­ هایی موفقیت­ آمیز زده بود.
غیاثوند در سال ۱۳۵۵ به انگلستان رفت و در لندن به صف فعالان کنفدراسیون جهانی پیوست. او نه تنها از استعداد هنری خود در تدارک جشن­ های عید بهره می­ گرفت، بلکه در کار تدارک تظاهرات، اعتصاب غذا و جمع­ آوری کمک مالی همواره در صف اول قرار داشت.
فرهاد در تابستان ۱۳۵۷ تحصیلات خود را در رشته چاپ در لندن به پایان رساند و برای خدمت به مبارزات مردم و پیشبرد اهداف سازمان انقلابی به ایران بازگشت. او در ایران هم همان روحیه برجسته ­ای را که در لندن به آن شهرت یافته بود از خود نشان می ­داد و به شکلی خستگی­ناپذیر در راه اهداف سازمان و جنبش کارگری فعالیت می­ کرد.
در حمله رژیم جمهوری اسلامی به اعضاء و هواداران حزب رنجبران، فرهاد نیز به دام افتاد و همراه صدها جوان آزادی­ خواه، جان خود را در راه دموکراسی و عدالت اجتماعی مردم ایران از کف داد.

 

 

 

 

 

 

 

 

3

نادر اسلامی

نادر اسلامی عضو کنفدراسیون در آمریکا و اتحادیه کمونیستهای ایران بود.

 

 

 

 

متاسقانه اطلاعات ما در این باره ناقص است.
امیدواریم که خوانندگان محترم ما را در تکمیل این بیوگرافی یاری کنند.
با سپاس فراوان هیئت تحریریه

۰

علی حیدری کایدان

على کایدان دوران دبیرستان را در ایران به پایان رساند و براى ادامه تحصیل به آمریکا رفت. همانجا على وارد فعالیت¬هاى سیاسى شد و به کنفدراسیون دانشجویان ایرانى پیوست. او عرصه مبارزه در صفوف کنفدراسیون را براى برآورد کردن خواسته¬هاى سیاسى خود کافى ندانست، لذا به سازمان انقلابى پیوست و به پیشنهاد این سازمان در سال ١٣۵۵ به زادگاه خود مسجد سلیمان بازگشت. او در تظاهرات و مبارزات کارگرى آن شهر کارگرى نقش فعال داشت. على توسط ساواک در سال ١٣۵۶ دستگیر و به ٨ سال زندان محکوم گشت و در آستانه انقلاب آزاد گردید.
على با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه رفت و در ۲۲ مهرماه ١٣۵٩ به ضرب گلوله¬هاى سربازان عراقی در چهار راه طالقانی در خرمشهر کشته شد.

 

 

 

 

 

1

عباس تمرچی

عباس تمرچی در سال ۱۳۱۸ در مشهد در خانواده ­ای متمول به دنیا آمد. او از دبیرستان البرز دیپلم گرفت و سپس از دانشگاه مشهد موفق به دریافت لیسانس در رشته زبان­ های خارجی شد. در اوایل سال ۱۹۶۳ برای ادامه تحصیل به سوئیس و سپس به آمریکا رفت. در آمریکا به کنفدراسیون پیوست و در سازمان دانشجویان ایرانی شمال کالیفرنیا به فعالیت پرداخت. او اندکی بعد، در نتیجه مطالعات مارکسیستی به سازمان انقلابی حزب توده ایران پیوست.
عباس در مبارزات علیه جنگ ویتنام فعال بود و به همین خاطر چندین بار به زندان افتاد. اما در اوایل دهه هفتاد به پیروی از مشی سازمان جهت سازماندهی کارگران مهاجر ایرانی در نوار جنوبی خلیج فارس، به شیخ­ نشین­ های خلیج رفت. عباس پس از سال­ ها کارگری در دبی، سرانجام با گذرنامه جعلی، از راه زمینی و از طریق پاکستان مخفیانه به ایران بازگشت.
تمرچی پس از دستگیری و کشته شدن خسرو صفایی و پرویز واعظ­زاده و  رفقای دیگر و ضربه شدید ساواگ (سیروس نهاوندی) به سازمان انقلابی در سال ۱۳۵۵، به خاطر توجه عمیق و وسواس شدید او به اصول پنهان­ کاری باعث می­ شود که جان سالم بدر برد و به سارمان دهی مبارزاتی ادامه دهد.
عباس هنگام تشکیل حزب رنجبران به عضویت کمیته مرکزی درآمد و به عنوان مسئول خراسان برگزیده شد.
در جریان حمله رژیم جمهوری اسلامی به حزب رنجبران، عباس تمرچی به اجبار مخفی شد. در بهار ۱۳۶۳، پیش از دستگیری (خرداد ۱۳۶۳- که بعد از مدت کوتاهی به جان باختنش انجامید) در نامه­ ای کوتاه نوشت .
“در ایام اسارت نیز همچون سایر مواقع دیگر وفاداری و پایبندی به اصول، جزء لاینفک خوشبختی و سعادت واقعی است.”

 

 

 

 

2